آبادان مانده نامت جاودان گشته شد اکنون خاک پاکت نینوای میهن ایران ما ، سرزمین بی فروغ گریان ز داغ لاله ها ، بر دلت خنجر زدند گرگان بی اصل و نسب ، در زمین کردند گور گوهر و درهای این خاک وطن !؟ آه و نفرین خدا باد بر اشقیای این زمان ، رحم هم نکردند بر سفره های خالی و سوز جگرهای ما ، باز حرمله خولی به میدان آمده ، آجر و آهن بتونها میزند بر قلب ما ، زخم ها باز شد از یاد رکس و طریق القدس و داغ و سوز عطشان ما ، بر هوا رفته ناله و فریاد ای خدا و ای خدا ، رفته است بالا مرثیه و سوز جگر هر روز و شب بر کبریا !؟ ای خدا تا به کی شاهد و ناظر باشی در مرگ و داغ کودکان ، زجه ی مادر پدر در زیر و لای خرمن اشک و جفا !؟ کم نبود شلاق باد و سوزش ارض و سما بر جسم و رویتان ، کم نبود زجر نفس در میان دود و گرد و سیل و خاک ، کم نبود برگشت بی صاحب بلم لنج و قایق در کنار ، کم نبود مرگ پدر نان آور در شط و دریا و خلیج فارس ، کم نبود فقر و فلاکت ، مرگ خاطرات ، کم نبود بر دوشتان نعش جوانان ، سینه زن با طبل و شیپور عزا !؟ .... تا به کی پایان رود زجر و محنت در خاک وطن !؟ تا به کی خاموش گردد قصه ی مرگ در آه و سخن !؟ ما همه در گوشه گوشه های این وطن ، داغدار جمع و همراه شماییم ای عزیزان داغداران هموطن ، کی شود پایان شیون مرگ و عزا !؟ کی رود دیو مرگ از سرزمین و شهر ما !!!؟؟؟ ... ای خدا فریادرس مظلوم در هر ملک و سرای منتقم باش و زود فرست ذو انتقامی از نسل نبی در خاک وطن ایران ما ، تا ببینیم با دو چشم خود باز وعده های انبیا ، مرگ ظالم قاتل و اهریمنان دشمنانت ای خدا ، وعده های صادق را بینیم گاه شادی رفع حصر از آبادان استوار ، آبادان گردد دوباره آبادان و شاد گردد مردمان داغدار آبادان . انشاءالله * این شعر به یاد جانباختگان فاجعه ی متروپل سراییده شده است . روحشان شاد و در بهشت برین باد .