۱۴۰۰/۱۰/۱۲ ساعت ۸:۱۵ ب.ظ توسط مجیدشمس | 

  ....  هی ننه یادوش بخیر اون قدیم قدیما چه روزگار خوبی داشتیم ، ساعت کو   نبود صوح  زود با صدای چارتا خروس و  دم تیغه اوفتو کو  سفیدی زده بود  با این زانویای شکسه بلند می‌ شدیم   بعدوشام  دو رکت نوماز و دعا به  جون حجی و  بچا اول کارامون بود ،  از خروس خون تا شاغال خون  ،  همش میدویدیم  از شیردوشی  و قوت و غذا و پنجا آب  دادن به  زبون بسا تا جارو و پارو و شست و شوی اوشا  تا دم کوچا  ، بعد میومدیم تو خونه خاک و خولا کرسیا را عوض می‌کردیم و ی مش آتیش و خاکه ذغال تازه جاش میزاشتیم و روشا خاکیشترا را می کشیدیم بعدوشا ی چراغ سه پیلتی را  ننه با قوطی گوگرد می گیروندیم و کتری اوو را روش میزاشتیم  .  هی ننه جونوم دردوت به جونوم  حالا خوب شده اون قدیما میرفتیم با بجون تو مودبق و با ی مش چلفتی و آت و آشغالا سه پایه رو روش میزاشتیم و کتری را داغ می‌کردیم خدا بیامرزه باباجوندا که  این چراغا از میدون شاه شر خریدس  برام آخه من کو دیگه چش و  چار  ندارم  کو  تو تاریکی برم تو مدبق و تو سیای  شبا از ما بهترون ننه کو  همون اسیچی یاند  بترسیم ازشون ننه ،  زللم میترکه ی بار ی گربه  دم  سیاه دیدم داشتم اشدم  را  میخوندم چند بار اناانزلنا و  ان  یکاد را خوندم تا رف ، ننه جون چوق چوله  کو ننم میگف تو شب بهش بوگید تا تو خوابدون نیاد  ننه همون مار هم اونجاس کو ی بار  ننم میگفت بابات براش توی ی کاسه ی ذره شیر میزاش اون بوخوره آخه اومد داره تو خونه باشه موشا را میخوردا ،   اما ننه  راسش بخای  ترس داره حالا راحت شدم توی خونه پا چراغ سه پیلتهیم ،  ای نور به  قبرت بباره مشا رضا رفتی و منا تنا هشتی توی این خونه...  بعد گریه و هق هق مادر بزرگ بلند شد ،  به سختی دستاشا یکی ب گوشه دیوار خونه گرفت و با ناله ی ضعیفی کمر خم شده اش را کمی راس کرد و  با گوشه ی  چارقد سفیدوش که  از مشد براش باباجون خریده بود و داده بود مشا بگم جان  روشا آهو و گل دوخته بود گوشا چششاشا پاک کرد و ی چای کم رنگ برا من توی استکان قد بسه ریخت و کمی پولکی رسی  تازه  کو از دکون  بامشا خدا بیامرز  تو دی  خریده بود گذاش و تارف کرد و رفت سراغ رادیو قدیمیش تا فکراش با صدای اون دستگاه  گم بشه ... امروز دم پیسین یادوم  بهش اوفتاد و براش ی فاتحه خوندم و کمی یاد و خاطرات اون قدیمیای دوس داشتنی و ساده و بی شیله پیله را تو ذهنم مرور کردم  ،  خدا اونا را بیامرزدشون ،  بجون را میگم  و جاشون تو بهش پیش پیغمبرا و اماما باشه ایشالا ...

برچسب ها :

ایران

،

باغبادران

،

لهجه

،

عامیانه

مشخصات
Majid shams baghbadorani درود بر شما : به وب سایت مجید شمس باغبادرانی خوش آمدیدمطالب،مقالات،تاریخی،فرهنگی،ادبیات،طنز،شعر،روانشناسی ، مشاوره خانوادگی،شغلی،تحصیلی،کارآفرینی،حل اختلافات ، تبلیغات،گردشگری،اکوتوریسم میباشد،این نوشتارها به هیچ گونه حزب و یا گروه خاصی وابسته نمیباشد و بر اساس ادبیات عامه ، طنز و زبان مردم و تاریخ شفاهی تنظیم شده است ، هر گونه سوء استفاده از مطالب و یا بهره برداری از عنوان ، نام ، شغل ممنوع است و طبق قانون قابل پیگیری است ، به آشنایانتان معرفی فرمایید ، در صورت خواهان ارتباط با اینجانب یا پرسش و مشاوره در زمینه های تحصیلی شغلی سازشی روانی با شماره ی اینحانب میتوانید تماس بگیرید یا در پیام رسان ایتا یا وات ساپ پیام بفرستید . شماره ی همراه :  ۰۹۱۳۷۲۸۵۳۵۷     با سپاس
برچسب ها
ابزار رایگان وبلاگ

آمارگیر وبلاگ

B L O G F A . C O M