کورش بیدار شو برخیز از خواب بابلی دیگر آزاد کن ، بیدار شو از خواب گران ای ابرمرد راد مرد نمونه ی ایران ، کورش بیدار شو این زمان گاه خوابیدن نیست ، ای شاه انشان شاه شاهان شاه ملک پارسه و ایران ای دادگر منجی ملت ایران ، دیده ات را پرفروغ کن بر اطراف ملک پارس و ماد و پارت سرزمین اقوام ساکنین کهن سرزمین ایران ، برخیز و بنگر به دوردستها دستان خویش را بنه بر فراسوی نگار ، خیل سیاهی در راهند بنگر بر سیاهی ها ، فوج فوج در دست درفشان خونین رنگ و سیاهی را ، دشت و صحراها کوی و برزن ها ، بر تن کرده اند یادگار پرچم مسلم خراسانی و استاد اعظم صباحی را ، رنگ قرمز یاد بابک و خون فشانی هاست یاد جمله شهیدان مرد و زن خرد و کلان ملک اهورامزداست ، شک نکن یقین بسپار این درفش کیانی است آذین بسته است به تمثالها پاره های تن و جگر گوشه هاست ، گوییا صدای گریه ضجه ها ی مردم طبل و شیپور عزا ناله و فریادها رفته است نزد اهورامزدا ، این صداها میآید الان از سراسر و اطراف ایرانت ، برخیز کورش ذوالقرنین نجات دهنده ی اقوام ، دستی مهربان کش بر یتیمانت جمله فرزندانت بی پدر مادر جمع شویان و مادرانت بی فرزند ، بشنو و باور کن یقین بنما که چه آوردند بر ما مدعیان دینداران خیل کفتاران گرگان یاوران شیطان ، برخیز کورش بار دیگر فرمانی ده دستوری گران ، گو اسبان را مهیا فرمایند لشکری آراسته از پیر و جوان ، بخت النصر به ایران است رعب و وحشت پیشه ی اوست ، رنج و داغ و محنتش فزون ، جمله پورانت همچون دانیال نبی جمع گشته اند در سیه چالها ، مادران پدران جوانان ایران ایران در بند است بخت النصر در ایران ، ملک اهورامزدا سوخته شد گشته خاکستر خشکیده شد رودها و این سرسبز خطه یادگار زرتشت و کهن آریا ، رفته است از ما شادی نور یزدان امید فردا ، هر طرف ملک ایرانت مرگ غم فسون ، کشیده اند به دور ایران دیواری بلند ، هدیه ی این ضحاک بخت النصر است به فرزندانت ، لشکری مهیا گردان گو دوباره زنند طبل و شیپور گران ، برخیز ای کورش ای داد ستاننده نجاتگر ملت ایران ، بار دیگر سروری بنما بابلی دیگر آزاد بنما ، قوم در بند و جمله نسل پاک ایران را ، آزاد بنما این گهر ملک ایران جان ما را از انیرانی و تازی ، برفراز بنما یادگار درفش کیانی را ، بار دیگر برقرار بنما نام کاوه ی آهنگر و رستم دستان و کیانی را ، دشمنت به ملکت خزیده و میزند عربده مستانه ا ی پر قدرت ، کورش بیدار شو برخیز از خواب بابلی دیگر کشور ایران جان ما را آزاد کن ... این شعر بمناسبت ۷ آبانماه روز ملی کورش سراییده شده است .
اولین سکونتگاههای بشر در فلات مرکزی ایران و دره ی زاینده رود ، غارها و شکافهای طبیعی و دهلیزها و نشیمنگاههای فراوان در دل کوهستان و ارتفاعات اطراف بوده است ، و آن هم بخاطر امنیت و تسلط بر پیرامون و عدم دسترسی دشمنان و حیوانات و در پناه بودن در دل کوهها است ، دلیل دیگر وجود رطوبت و باتلاقی بودن دشتها و جلگه ی زاینده رود بخاطر طغیانهای فراوان رودخانه و بارش مداوم برف و باران بوده است ، یعنی دو فصل آن زمان بوده است زمستان و بهار ، بهار از اردیبهشت شروع میشد تا آخر مهر به پایان میرسید که به آن هامین میگفتند در ابتدا بهار چهار ماه بود و از خرداد تا آخر شهریور بود ولی در زمان کوچ آریاییها شش ماه بود ، در این سرزمین یعنی النگان یا بالا دست لنگان یا لنجان تا نزدیک سرحدات چادگان ، زندگی در زردکوه بختیاری و ارتفاعات بوده است ، وجود آثار به جا مانده و غارهای طبیعی و یا دست ساز در کوههای پیرشمع الدین ، شاه لوران ، چشمه مقصود ، پیر غولوم ، و غیره نشان بر این دلیل است ، بعد به مرور با ساختن تپه های مصنوعی خاکی یا بهره گیری از تپه های طبیعی راه را برای ساختن اولین سکونتگاههای بشری و زندگی گروهی در شهرکهایی با حصارهایی به نام چغات یا چغاد ، مر و تل فراهم کرده است ، مکانهایی مانند چغاد گرد یا چاغال گرد در مجاورت زردکوه ، چغاد دوزان یا چاغ دوزون در جنوب غربی باغبادران ، چغاد گندمی در نزدیک روستای سیبه و تنگه بیدکان ، چغاد رستمی یا تل رستم در مجاورت دره گرگی باغبادران ، کولودون در نزدیک سده ، تپه ی آیدوغمیش و غیره را میتوان نام برد ، چغادها ، تل ها یا تپه های سکونتی پس از غارها در مرتبه ی دوم سکونتگاه در دره ی زاینده رود در این زمان میباشد ، در این موقع مردم دارای ادیان ابتدایی از جمله پرستش خدایان مختلف از اجزای طبیعت و اجرام پرستی و آیین مهرپرستی داشتند و قدمت یکجا نشینی به شکل کهن آن به ۷۰۰۰ سال قبل میرسد و قبل از آن زندگی غارنشینی در عصر پارینه سنگی و سنگی بوده است که شواهد تاریخی بویژه در غار کشف شده نزدیک شاهدژ در اطراف دیزیچه ی کنونی ، زندگی انسانهای نخستین را تا ۴۰۰۰۰ سال قبل را درشهرستان لنجان روشن میسازد ، پس از غارها و چغادها نوبت به قلعه های سنگی با ملات گل و یا ساروج میرسد که در آن قلعه های دارای دیوار و برج و بارو ، زندگی گروهی به شکل طایفه ای یا خانوادگی ، نسبی و سببی وجود داشته است و این قلعه ها هسته های اولیه ی روستاها و شهرها و تمدن و یکجا نشینی را تشکیل می دادند ، کم کم قلعه ها در دشتهای مرتفع و دور دست از طغیانها و مسیر سیلاب ها ساخته میشود و در دو طرف دامنه ی زاینده رود و آفتابرو ساخته میشود ، بیشتر سکونتگاههای دره ی زاینده رود در ابتدا در سمت شرقی آن و سمت راست رو به بالای زاینده رود ساخته میشود ، قلعه های دشت گل ، طبس ، تپه رنگی یا حاج الوان ، قلعه ی چهاربرج باغبادران ، قلعه ی طبس ، قلعه سنگی ، قلعه کافر باغبادران ، قلعه ی سیتو و قلعه لچکی چم حیدر و ... در این زمان توسط مردم آن زمان ساخته میشود که در آن موضوع دفاع و امنیت ، انبار مواد غدایی و چاه آب و مخفیگاه و تونل ها و راههای فرار در نظر گرفته میشود ، همزمان با فروکش کردن طغیان آب زاینده رود و کاهش سیلابها و طولانی تر شدن فصل بهار و گرمی هوا زمینه ی مناسبتری برای پوشش گیاهی در سرتاسر لنجان و دره ی زاینده رود فراهم کرد ، این امر باعث شد که مردم این قلعه ها و عشایر و کوچ نشینان کم کم حدود ۴۰۰۰ سال قبل به دشتها و جلگههای اطراف زاینده رود و چشمه ها و آبریزگاهها برای پرورش اسبان و رمه های خود بکشاند و شبها هم به قلعه ها برگردند ، در ابتدا نزدیک باغها و زمین های کشاورزی قلعه ها و برج های کوچکتر و ابتدایی هم ساخته میشود که اگر بارش برف و باران و یا حمله ی دشمنان و حیوانات وحشی صورت گرفت بتوانند سریع به آنجا روند و تا رفع خطر آنجا بمانند ، در این مکانها هم به اندازه ی کافی آب و غذا و ابزارهای دفاعی وجود داشته است ، آثار این قلعه های دفاعی در بین مزارع و باغهای دره ی زاینده رود و شهر باغبادران هنوز وجود دارد ، کم کم با خشک شدن زمینها راه برای تولید خشت و پخت آن و آجر فراهم میشود و با ترکیب سنگ کوه و خاک رس و خشت و بعد آجر ، اندک اندک سازه سازی و ساختن پناهگاهها برای دامها و اسبان و سکونتگاه در مجاورت زاینده رود و چمنزارها انجام میشود و بنای اولیه ی شهر و روستاهای فعلی دره ی زاینده رود پایه گذاری میشود ، همزمان نیز کار کشاورزی ، باغداری با حفر جوی و نهرها بصورت گروهی آغاز ميشود ، در این زمان است که همزمان مهاجرت اقوام آریایی از شمال شرقی ایران و صفحه های جنوبی البرز به این منطقه صورت میگیرد که ادامه ی این مبحث تاریخی در برگهایی از تاریخ باغبادران از شماره ی ۱ و شماره های بعدی گفته شده است که میتوانید در صورت علاقمندی به صفحه ی فهرست همین وبلاگ در قسمت عناوین نوشتار مراجعه نمایید و مطالعه کنید . روز و شبتان پر نور ، زندگیتان سرشار از سرور ، و دلتان هميشه شاد باد .
ایران
،اصفهان
،لنجان
،باغبادران
و اما برگردیم به اصل ماجرا و آن هم تاریخ تمدن و سکونت در دره ی زاینده رود بود ، آنچه ما را بر آن داشت تا نیم نگاهی به اطراف بیندازیم این موضوع است که بطور کلی تاریخ و اجتماع و تحولات و ریشه های آن به سرزمینهای دیگر و همسایه ها پیوسته است و برای تاریخ نویسان خیلی سخت است که گذشته ی مردمی را در روزگاری بنویسند که مردم آن زمان کوچ نشین بودند و دایم برای چرای دامها ، سیاه چادرهای خود را روی اسب و قاطرها بار بسته بودند و از مکانی به سرزمینی دیگر میرفتند ، سرما و گرمای هوا ، خشک شدن چمنزارها و مراتع طبیعی ، جنگ و درگیریها بر سر چمنزارها ، یورش غارتگران و دزدان ، درگیریهای قومی اعم از مهاجرین با بومیان محلی و درگیریهای مذهبی که در آن زمان شدیدتر بود و حمله ی سپاهیان دشمن و ... همه باعث شده بودند که مردم این خطه یعنی دره ی زاینده رود حداقل تا ۴۰۰۰ سال قبل که زمان فروکش شدن زاینده رود و کاهش طغیانهای آن است نتوانند یک مکان خاصی را ثابت برای سکونتگاه همیشگی خود انتخاب کنند و تعدادی کمی سکونتگاه از تبعیدشدگان و فراریان از تمدن عیلام و کوچ نشینان بود که از سرزمین لرستان و باغملک و اقوامی از ایلات و عشایر مدتی را به منظور چرای دامشان در این سرزمين میگذراندند ، امروزه آثاری از سنگ های گورهای اندک و یا خرابه های سکونتگاهایشان و یا مکانهای نگه داری حیوانات و دامها در کنار چشمه ها و دره ها و چمنزارها یا بر روی ارتفاعها در محل گواه بر این مطلب است ، شاید به جرات بتوان گفت نسلی که در دره ی زاینده رود است ترکیبی از مردم بومی ، آریاییهای مهاجر اعم از پارس و ماد ، مهاجرین دینی یهودی که در دوره کورش کبیر از زندان های بخت النصر در بابل آزاد میشوند و این منطقه را بخاطر مشابه بودن با سرزمینشان و باصفا بودن برای زندگی انتخاب می کنند ، حضور مهاجرین ارامنه از ستم و نسل کشی عثمانیان در دوره ی صفوی که در لنجان ، کله مسیح کنونی و اطراف چادگان و فریدونشهر زندگی میکنند ، عشایر بختیاری و قشقایی به منظور ییلاق و چرای دامها ، کارگران و کارمندان مهاجر در صنایع و اداره های شهرستان لنجان ، ازدواج ها با اقوام دیگر و ... تشکیل شده است ، تمدن دره ی زاینده رود پس از فروکش کردن بارانهای سیل آسا و خشک شدن تدریجی زمینهای باتلاقی مجاور رودخانه ایجاد میشود ، این امر در مناطق بالا دست دره ی زاینده رود بخاطر شیب از بالا به پایین زودتر اتفاق میافتد ، مانند چادگان و دامنه و مشهد کاوه که محل سکونت قومهای دلیر و جنگجو که دامداریها و کشاورزی های زیادی داشتند و دشتهای وسیع زودتر انجام میشود ، لازم است بدانید بیشتر سپاه اسپادان و ایالت مرکزی که همیشه در صف مقدم سپاهیان ایرانیان در دفاع و لشکرکشی ها بوده است از همین چادگان و لنجان و دره ی زاینده رود بوده است ، داستان قیام کاوه آهنگر در این منطقه اتقاق می افتد و اولین خیزش یا انقلاب ایرانیان بر علیه ضحاک پسر مرداس است که متاسفانه پس از آنکه جمشید پادشاه وقت ایران از فر الهی خارج میشود و ادعای خدایی میکند ، مردم و بزرگان ایران به بهانه ی اینکه پدر ضحاک ، مرداس شاه حاکم وقت بابل در بین النهرین عراق کنونی که آن موقع یکی از هفت ایالت یا هفت کشور ایران بوده است حاکم با انصاف و خوبی بوده است با مرداس شاه و پس از مرگ وی در ۷۰۰۰ سال قبل با پسر سرتاسر اهریمنی وی یعنی ضحاک ملعون بیعت میکنند و وی به دستور اهریمن خبیث با کشتار جوانان و به خدمت گرفتن ساحران و جادوگران روز را بر ایرانیان تباه میکند و ظلم و ستم فراوانی به مردم وارد میکند که در این هنگام پردرد ایرانیان و شبهای تار پر از ظلم و ستم و آه و فغان ، آهنگری گمنام به نام کاوه از سرزمین چادگان بالا دست دره ی زاینده رود پس از کشته شدن هفده فرزندش به دست عمال ظالم حکومت شیطانی ضحاک ستمگر ، وی به همراه تمامی جوانان و پهلوانان سرزمین چادگان و دره ی زاینده رود و مجاور قیام می کند ، در ابتدای قیام ، کاوه پیش بند چرمی آهنگری خور را بر پرچم کهن آن روزگار که درفش کیانی با نشان خورشید فروزان و کیش مهرپرستی بوده است میآویزد و فریاد انتقام را سر میدهد ، مردم ایران که منتظر چنین روز و رهبر قیامی بودند گروه گروه به وی میپیوندند و پس از تصرف شهر و پایتخت ضحاک یعنی بابل ، با به بند کشیدن ضحاک او را به فرمان اهورامزدا در غاری در قله ی دماوند در مجاورت تهران کنونی زندان میکند و فریدون پسر آبتین که دارای فر الهی بوده است و ضحاک خواب او را دیده بود و فرمان قتلش را به دستور اهریمن تبهکار داده بود و با راهنمایی خداوند مادرش این طفل خردسال را در غاری قرار داده بود و چوپانی او را بزرگ کرده بود ، و در آن زمان جوان برومند و پهلوانی بوده است جانشین میکنند ، امروز مقبره ی کاوه آهنگر در شهر مشهد کاوه در مجاورت شهر توریستی چادگان در آبریزگاه زاینده رود و ابتدای دره ی زاینده رود و تاسیسات و سد زاینده رود است که رودخانه ی زاینده رود را تامین و تنظیم میکند ، و جا دارد که دوستداران تاریخ و هویت ایران زمین از آن سرزمین بازدید کنند ، لازم به یاد آوری است فامیل کاوه و کاوه ایی در درهی زاینده رود و شهر باغبادران از نسل کاوه آهنگر است و اولین بنای شهر اصفهان که آبادی گابه است توسط یکی از فرزندان کاوه آهنگر در مجاورت زاینده رود بر روی تپه ای در روبروی شهر بازی اصفهان در خیابان مشتاق اول ساخته میشود که این اولین سنگ بنای شهر کهن و تاریخی گی و سپس سپاهان ، اسپادان و اصفهان کنونی است و نشان از ارتباط و پیوستگی بین سرزمین چادگان تا دره ی زاینده رود ، باغبادران و اصفهان است که هنوز هم کم و بیش این موضوع ادامه دارد ...
ایران
،اصفهان
،لنجان
،باغبادران
شاید در تاریخ دولت شهر و حکومتداری و سابقه ی ۷۰۰۰ ساله ی تمدن ، آیین و حکومت در ایران بتوان گفت نخستین دولت محلی مقتدر ایرانی ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح در سرزمین باکتریا یا بلخ در شمال شرقی فلات ایران در کشور افغانستان کنونی بوده است که در تاریخ به نام پیشدادیان و سپس کیانیان معروف است ، پیش از تشکیل دولت بزرگ تمدن عیلام شهرهایی متمدن و شهروندانی با فرهنگ از هزاران سال پیش در مسیرهای حرکت انسانهای اولیه شکل گرفته بودند که آن سکونتگاههای کوچک سبب پدید آمدن دولتهای بزرگ شده است ، همزمان با گرم شدن زمین و خروج آرام آب از پوسته ی زمین و تابش خورشید بر فلات ایران اولین رودخانه ها و نهرها و چشمه ها در دل کوهها و کوهپایه ها جریان یافتند که میتوان گفت تمدن انسانی و سکونت شهرنشینی از کناره های رودخانه ها و نهرهایی همچون سیحون و جیحون در شمال شرقی فلات ایران تا زاینده رود و کارون و کرخه و شعبه های آن و رود دیاله تا کردستان ایران و عراق و دشتها و سرزمین های مجاور دجله و فرات ، بین النهرین ، اروند رود تا خلیج فارس گسترش داشته است ، کشف و وجود بقایای سکونت در حاشیه ی این رودها و مطالعات باستان شناسی در فلات مرکزی ایران همچون قره تپه قم رود ، چشمه علی ری ، تپه های سیلک کاشان ، سلسله جبال غربی زاگرس ، آنزان یا ایذه ، شوش ، چغازنبیل ، خرم آباد و بخشهایی از خوزستان همچون رامهرمز و ... نشان میدهد که تا ۷۰۰۰ سال پیش سکونت و تمدن در فلات مرکزی ایران وجود داشته است و این شهرها و آبادی ها با جاده های تجاری به هم پیوسته بوده اند که از روی ارتفاعات شروع ميشود و با فروکش کردن آبهای سطحی و آمدن انسانها از غارها و سکونتگاههای کوهستانی به کوهپایه ها جاده ها هم به دامنه های کوهها متصل میشوند مانند راه شاهی که از پاسارگاد و تخت جمشید به شوش و سارد و لودیه و در مرکزی هم به اصفهان و ری و در مسیر دیگر مبارکه ی فعلی ورنامخواست ، سده ، باغبادران ، نجف آباد و مسیر شمال جنوب و یا شرق مسیر خراسان ، کرمان ، اصفهان ، فلاورجان ، لنجان ، باغبادران ، چهارمحال بختیاری و شوش و خوزستان و بصره بوده است ...
ایران
،اصفهان
،لنجان
،باغبادران
به استناد کاوشهای باستان شناسی بویژه تلاشتلاشهای هانری گریشمن باستان شناس برجسته ی فرانسوی نخستین خشکی در کره ی زمین که از آب سربالا آورد سرزمین نجد یا فلات ایران از تبت و پامیر در شمال شرقی تا سلسله کوهها و کوهپایه های غربی زاگرس و تا خلیج فارس در جنوب غربی ایران کنونی است ، پس از این اتفاق در ۴ میلیون سال قبل و آغاز حیات شکلی از زندگی انسانهای اولیه در این سرزمین ایجاد میشود که از سرزمین عدن یا باغ عدن که همان خلیج فارس است که در آن موقع خشکی بوده است و در جزر و مد اقیانوس هند دارای آب میشده و دارای پوشش گیاهی فراوان و سرسبز بوده است انسان اولیه خارج میشود ، درست در همین زمان در کنار رود سند ایندوس در سرزمین هند کنونی و در کنار دریاچه های گرم آفریقا و در کنار دریای تتیس ، کاسپین یا مازندران کنونی و بعضی از نقاط دیگر دنیا که همین نشانه ها و شرایط منحصر بفرد جغرافیایی را داشتند رد پای اولین اجداد انسانهای نخستین دیده شده است ، حال اگر حرکت این انسانهای اولیه را از جلگه ی سند و ایندوس ، دریای تتیس در شمال ایران و باغ عدن در مجاورت آبهای گرم اقیانوس هند و خلیج فارس یا دریای پارس در نظر بگیریم و حرکت آنان از روی کوهها و ارتفاعات زاگرس بویژه زاگرس مرکزی و شعبه ی اصلی آن زرد کوه بختیاری که از جنوب و جنوب غربی شاخه های آن شروع ميشود و تا شمال غربی و سپس به البرز و رشته کوههای بابا در پامیر و تبت متصل میشود میتوان یقین پیدا کرد که دره ی زاینده رود محل اتصال این دو گروه مهاجر انسان های اولیه ی شکارچی و باهوش بوده است ، وجود ارتفاعات و رشته کوههای جوانتر که ساختار سنگی آنها دگرگون شده است و از عصر ژوراسیک میباشد در کنار کوههای کم ارتفاع تر و با ساختار رسوبی یا سنگهای کمری و سوخته که در زنجیر کوههای مرتفع و سلسله دار قلوه سنگی و دره ای در میان آن که عبور اولیه ی مذابهای آتشفشانهای اولیه و مذاب زمین در ابتدای آفرینش و جریان بارشهای اولیه است و این دره همان دره ی فعلی است که رودخانه ی زاینده رود در آن جاری است نشان از تصادم دو دوره ی زمین شناسی پرکامبرین و ژوراسیک و نشیمنگاه و سکونتگاه انسانهای نئاندرتال یا باهوش نخستین است ، امروزه غارهایی که در کنار زردکوه در مسیر جاده ی اردل به جونقان و در جاهای مختلف استان چهارمحال بختیاری ، فارس ، کهکیلویه و بویر احمد ، خوزستان و مجاورت دره ی زاینده رود وجود دارد گواه بر زندگی انسانهای اولیه از ۴۰۰۰۰سال قبل است ، اسناد تاریخی نشان میدهد که لااقل از نیمه ی اول هزاره ی سوم تا نیمه ی دوم هزاره ی اول پیش از میلاد یعنی تا زمان تشکیل دولت فراگیر هخامنشیان چندین شهر ، دولت و یا دولتهای منطقه ای و سپس یک دولت سراسری در بخش غربی سرزمین ایران پدید آمده است که عمده ترین آنها به ترتیب دولت عیلام ، دولت ماد و هخامنشیان بوده است ...
ایران
،اصفهان
،لنجان
،باغبادران
بی شک اداره ی یک گروه و اجتماع و تامین نیازهای آن از جمله امنیت ، رفاه ، آموزش و بهداشت نیاز به سرپرستان و متولیان دارد ، تامین ، انتخاب ، آموزش ، بهسازی و کارآمدی مدیریت از شاخصهای زندگی جمعی و بویژه در عصر پر متلاطم امروز است ، در گذشته های دور و زندگیهای قبیله نشینی شیوه های گزینش سرپرستان قبیله ، طایفه و گروه بر اساس روشهای ابتدایی و نیاز آن زمان از لحاظ جسمی ، عقلی و فکری بوده است و در کنار ریش سفیدی و سن تقویمی ، سلامت فکری و عقلی و صفات ذاتی سرپرستی و مدیریتی را لازم میدانستند که با انجام امتحانات و آزمونهای فراوان و حضور جمع بزرگان قبیله و طایفه انجام میشده است ، انجام وظایف طاقت فرسای شکار حیوانات وحشی ، توانایی رسیدگی به اداره ی حیوانات، گله داریهای بزرگ ، جنگ و مبارزه و مسابقه با یکدیگر و دشمنان و ... این تواناییهای جسمانی و فکری افراد شناخته میشده است که بیشترین افرادی که انتخاب میشدند از پهلوانان و جسورترین افرادی بوده است که در آنان صفاتی همچون شجاعت و جوانمردی وانسانیت وجود داشته است و این موضوع توسط گروه یا شورای انتخاب کننده مورد بررسی و تاکید همیشه بوده است ، در عصر جدید که سرعت تحولات علمی و فرهنگی و اجتماعی زیاد شده است و مشکلات و مسایل جهانی و گرفتاری های منطقه ای و کشوری و استانی و منطقه ای هم بر آن افزوده شده است و رشد جمعیت و تنوع نیازهای آن و واگذاری بیشتر نیازها به حکومتها و جوان بودن جامعه و انباشت مطالبات و تقاضاها که از گذشته تا به حال باقی مانده است امر مدیریت را در جوامع خرد و کلان را پرتلاطم و طاقت فرسا کرده است و تمام نشانه ها ، اتهامات و درخواستها را به سوی مدیران نشانه برده است . !؟ به یقین میتوان گفت در عصر جدید هیچ کاری همچون مدیریت مطلوب طاقت فرسا نیست ، به شرطی که در واقع بخواهد مدیریت را به شکل مطلوب آن انجام دهد و رضایت خداوند و وجدان خویش و تایید زیردستان را همراه داشته باشد ...
سیاست
،مدیریت
،توانایی
،حکومت
شواهد تاریخی و باستانی تاکنون نتوانسته است قدمت سکونت انسانها را در ساحل زاینده رود و همسایگی آن برای ما روشن کند ، هر چند که بیشتر تمدنها و سکونتگاههای انسان نخستین در کنار رودها ، نهرها ، چشمه ها و آبریزها بوده است و ضرب المثل هر جا آب است آبادی نیز هم هست دلالت بر این نکته دارد که پس از یکجا نشینی و آغاز دوره ی شهرنشینی و یا دورهم نشینی و خارج شدن انسانهای اولیه از غار و پایان دوره ی سنگی و پارینه سنگی ، زندگی در کنار آبها و چشمه ها به شکل گروهی شروع ميشود ، لازم به یاد آوری است که وجود غارها و شکاف ها و نشیمنگاههای طبیعی در مجاورت نهرها و رودها هم زندگی فردی و هسته ای و گروههای کوچک در همسایگی رودخانه ها و آبهای جاری وجود داشته است ، ما در این نوشتار در نظر داریم نظر سه نویسنده و باستان شناس را در مورد قدمت و پیدایش فرهنگ و تمدن در دره ی زاینده رود بیان کنیم ، اولین نظریه را یک باستان شناس آلمانی به نام هانس هنینگ فوندراوستن ارایه داده است ، وی معتقد بود در نیمه ی دوم هزاره ی چهارم قبل از میلاد مسیح ، یعنی حدود ۵۵۰۰ سال قبل ، ارتباطی را ساکنان منطقه ی زاینده رود با جنوب غربی ایران برقرار می کنند و تحت تاثیر فرهنگ و تمدن شهرنشینی سرزمین عیلام و شهرهای شوش ، آنزان یا ایذه ، و ... قرار می گیرند و شهرنشینی را از آنها می آموزند و کم کم آبادیهای کوچک و بزرگی در کنار زاینده رود پدید می آید که یکی از آنها ( گابا ، گابه ، گیا ، گی ، سپاهان یا اسپادان است . ) به نظر میرسد که از این تاریخ مالکیت زمین در این سرزمین پدیدار میگردد و ساکنان منطقه به منظور توسعه ی زمینهای خود به طراحی و توسعه ی شبکه ی آبیاری که کاری دسته جمعی نیز می باشد پرداختند و بر این روش روستاهای بزرگ و آبادیهای بزرگ و پرجمعیت یکی پس از دیگری در کنار زاینده رود بوجود آمده است و در ادامه بعضی از این آبادیها که مکان مرکزی مناسبی بودند و در میان راهها و جاده ها بودند به مرکز تجارت و داد وستد و شهرهای کوچک تبدیل شدند که از جمله میتوان به بغ آدران با باغبادران ، سامان ، کهرچراگاهان یا کرچگان ، آیدوغمیش و غیره را در کنار زاینده رود نام برد . دومین مطالعه را دکتر محمد حسین رامشت استاد ژئومورفولوژی دانشگاه اصفهان در حوضه ی آبگیر زاینده رود انجام داده اند و ضمن بررسی ها و مطالعه های خود به تکه هایی از شیشه های بجا مانده از ظروف دست پیدا میکند که در رسوبهای ۴۰۰۰ سال قبل در مصر ساخته شده است و با استناد باستان شناسی اعلام می کند که روابط تجاری و داد و ستد بین مصر و ایران ۴۰۰۰ سال قبل از مسیر جاده ی تجاری شوش ، دره ی زاینده رود وجود داشته است ، در سال ۱۳۴۹ گروهی از دانشجویان دانشکده ی تاریخ دانشگاه اصفهان به سرپرستی دکتر رضا فرشچی با موضوع شناختن اقوام مهاجر و بویژه آریاییها به دره ی زاینده رود می پردازند که در مقاله های باستان شناسی آنان ورود آریاییها و طایفه های آذرگاهان ، فربدها ، فرخزادیها یا فرخ هرمزدادیان ، بیژگندیها ، سور آبادیان و ... را به دره ی زاینده رود و پراکندگی آنان در دو طرف بستر زاینده رود به منظور چرای دامها و پرورش اسب در ۳۷۰۰ سال قبل تایید میکند ، مطالبی هم جسته گریخته از دستنوشته ها و بیان اتفاقات و تاریخ دره ی زاینده رود در موزه ی ایران باستان و موزه های روم ، آتن و لندن و ... و موزه های شخصی کم و بیش وجود دارد که جا دارد توسط دانشجویان و محققان پیرامون تاریخ دره ی زاینده رود تحقیقات کاملی انجام پذیرد ...
ایران
،اصفهان
،لنجان
،باغبادران
همیشه دیدن سرسبزی برای ما انسانها لذت بخش بوده است ، کم نبوده است که خود ما نیز سرسبزی را ندیده باشیم و لختی نیاسوده باشیم و از زیبایی طبیعت بهره نگرفته باشیم ، خود را در زیر سایه ای از درختان زیبا رها سازیم تا گرمای آفتاب را با منشور رنگارنگ برگهای درختان درآمیزیم و آرام شویم ، فکر کنید در سفری به سرسبزترین نقطه ی کشور بخواهید مکانی را برای استراحت برگزینید ، در چنین فضایی آنقدر گزینه انتخاب می کنید که حیرت آور است ... حال سفر و گشت و گذار در دره ی زاینده رود این مشخصات را دارد ، اگر در روزی روشن در جاده ی زیبا و سرسبز دره ی زاینده رود تا آخرین روستای مسیر و در مجاورت سد زاینده رود رانندگی کنید هیچگاه خستگی جسم و روان شما را آزار نمیدهد ، حرکت در دو طرف رودخانه و بویژه از شروع دره ی زاینده رود که روستای چم آسمان نزدیک شهر توریستی و سرسبز باغبادران است ، و عبور از جاده های این شهرستان و ورود به شهرستان سامان و منطقه ی تفریحی پل زمان خان و شهرک گردشگری زاگرس و تماشای جریان آرام و زلال زاینده رود که تماشای آن از ارتفاعات با لذت و بیم نیز همراه است و دیدن خانه های روستاییان و شهرها و باغها و مزرعه ها و دشت و کوهها که زندگی در آنها جریان دارد ، قابل توصیف نیست ، شاید نتوان فردی را پیدا کرد که در این مسیر حرکت نکرده باشد و زبان تحسین و بیان خاطره ها را نگشوده باشد ، چه بر طبیعت زیبایش ، و چه بر گوناگونی اقلیمی و فرهنگی و محصولات باغداری ، کشاورزی ، تولیدات بومی و محلی ، آنجا که مردم سختکوش و مهماندوست آن ، از دل خاک و شیار های کوهستانی و شیب های تند و طاقت فرسا و دشت ها و بستر رودخانه ، سفره ی اهالی محل و استانهای مجاور و گردشگران و مسافران را پررنگ میکند ، جالب است بدانید در گذشته هر کدام از آبادی های این مسیر ، با نوعی خاص از میوه ، حبوبات و غلات ، غذاهای سنتی و تولیدات و سوغاتی منحصر به خود مانند ، گردو ، بادام، به ، آلوچه ، انگور ، گلابی ، برنج ، نخود ، ماش ، عدس و شیرینی ، چوب و الوار و صنایع وابسته ، دام و تولیدات لبنی ، فرشهای دستباف ، گلیم و کرباس و غیره شناخته و معروف شده بودند . در کنار تمام زیباییهای طبیعت و منظره های ویژه در این سرزمین در دل وطنمان ایران کهن ، این دره و سرگذشتش و تاریخش شنیدنی و پرفراز و نشیب است ، و ماجراهای زیادی از سکونت اقوام کهن و بومی ، ورود آریاییها به این مکان ، عشایر و کوچ نشینان و ییلاقی بودن محل ، که ازترکیب اقوام و ایلات و مهاجران و بومیان با گویش ها و آداب و رسوم گوناگون ، قوم جدیدی را در صد سال اخیر ایجاد کرده است ، بنحوی که بیشتر ساکنان دره ی زاینده رود را در چندین نسل گذشته به ریشه های فامیلی چه نسبی و سببی میرساند و اکثریت مردم این خطه با هم قرابت فامیلی دارند و در گذشته ها آداب و رسومی در کنار معبدها و آتشکده ها و زیارتگاه ها و یا در عروسی ها و عزاداری ها و آیین های محلی و مذهبی به دیدار هم میرفتند که امروزه بدلیل ناآگاهی ها و مشغله های فراوان و گذر زمان و نسلها این ارتباطات کمتر شده است ، شاید اولین پرسشی که برای همه ی ما پیش آید این است که دره ی زاینده رود از چه زمانی بعنوان سکونتگاه انتخاب شده است و چه دورانی را در طول حوادث پرفراز و نشیب تاریخی از گذشته تا به حال گذرانده است ؟ ...
ایران
،باغبادران
،تاریخ
،باستان
ای وطن ای شیر گرفتار شده در قفس ، ای ملک نور پاک یزدان خاموش شده ز کین اهریمنان میهنم ایران من ، صد جور و جفا دیدی از فوج کفتاران ، نعره های مستانه میزند دایم در گوشه گوشه خاکت انیرانیان دشمنانت میهنم ایران من ، گویی بر هوا رفته است داد این زنجیرها قتل و کشتارها زجر و محنت ها موج و فریادها خون و باتومها مکر و نیرنگها مرگ این گلها ، ای داغ دیده شلاق کین خورده تیر و سنان دیده میهنم ایران من ، در عمق تاریکیها این صدا فریاد این خروش و دادها قطره های آب است ، این خروش رود و سیل مردان است ، خشم و فریاد مردم و رنج و داد دختر و مادران ایران است ، خون سرازیر گشت در جای جای خاکت هر خیابان و هر طرف جانت ، ای دلت خشمگین پر ز داغ فرزندانت میهنم ایران من ، بیدار شو اکنون بگشایی دیده از مکر و پرده شیطان ، دیده پررنگ کن بر خیابان کن ، بچه هات هستند سیل فرزندانت ، جمله دختران و این همه پوران موج یارانت ، مادران و مردانت آمدند اینجا درب زندانت ، تا که بگشایند قفل و زنجیرها درب و قلعه ها ، چشمها باز کن دیده ای بگشا از جای برخیز ، نعره ای برزن خودتکانی کن یال و کوبالت ، این صداها آشناست آمدند اینجا از کلاس درس ، وقت پایان است زنگ آزادی است ، روز روشن گشت صبح بیداری است ، سروری بنما تو همیشه شیری پر شکوه شوکت پرجلال قدرت ، بر زمین افکن خیل کفتاران ، همره ما باش در شب ظلمت ، یاد تو باشد جاودان در دل و جمله این جانم ، ای به یادت این سر و جانم مهربان داغدار مادرم میهنم ایران من ...
یاد و خاطره ی جانباختگان آزادی ایران گرامی باد .
ایران
،وطن
،شهدا
،آزادی
به جاده ها نگاه نکن و راههای بیقرار ، این خط نامردی هاست برای تسخیر جان ما ، دیروز با هم در یک سنگر بودیم ولی امروز روبروی هم آخر چرا !؟ این حماقت بود ، نبود دیالوگ بود ، کوهی از خودپنداره های منفی ، این قدرت تبلیغات بود که ما را از هم دور کرده و دشمن یکدیگریم !؟ راستی چرا ما با زحمت فراوان به الماس در قعر زمین می رسیم ، ولی روی زمین نمیتوانیم با هم گفتگو کنیم و به تفاهم و صلح و آرامش برسیم !؟ تو بر کوه تفاخر و تجمل و ریا بنشین و ما را از بالا کوچک بین ولی ما هم شما را از دشت های سرسبز و همنشین با آب و گل و چکاوک ، حتی تصور کردن چهره ی عبوس بت صفت شما را نخواهیم یافت !؟ امروز باز هم اجساد گلهای پرپر دانش آموزان را در شهر کابل دیدم براستی در این جهان گناهی بالاتر از دانش آموز و دانشجو بودن وجود دارد که در خیابانها تکه تکه میشوند !؟ چه حسی داری ای فرشته ی مرگ ، وقتی که از روی نعش بچه های کار و کارتن خوابها و مرگ آرزوی های یک جوان افتاده در زیر پلی عبور می کنی !؟ فردا هم کپی برابر با اصل امروز است با این تفاوت که یک روز از عمرمان کاسته شده است !؟ تو بخواب در حسرت یک صفر به حسابتان ، او میخوابد در آرزوی فرجام فردا ، و ما میخوابیم در ابهام بازی زمان ، نقطه ی اشتراک همه ی ما یک حس است و آن اضطراب !؟ مگر حالی از بشریت و انسان بودن در این عصر باقی مانده است که رنگ طبیعت طاقت سبز ماندن داشته باشد !؟ چه بخواهی و چه نخواهی عمرمان میگذرد و برگی از دفتر زندگی ورق میخورد ، چقدر خوشحالند دانش آموزانی که مشق شب خود را با خواب ناز و دست مهربان مادر گذرانده اند !؟ شاید روزی هم سگها و گرگها بر بی وفایی این زمانه و خشم گرسنگی ، دشمنی هایشان فراموش شود !؟ هر وقت خواستی بیا ، آمدنت برای من دیگر مهم نیست ، فقط وقتی خواستی بروی پشت سرت درب را ببند و چراغ را خاموش کن و رویت را ببند ، که خجالت نکشی ای طبیب بی جواب دردهای کهنه ی ما !؟ چه ارزشی دارد که درس بخونی مدرک بگیری بیکار باشی ، و پدرت هم تا پاسی از شب در بین آشغالها پرسه بزند تا خرجت را تامین کند !؟ چند روز پیش زن فرتوتی را دیدم که برای پختن نذری آبرومندانه گدایی می کرد بهش گفتم پختن نذری واجب نیست اون هم شما !؟ فکری کرد و گفت برای بچه هام نذری پخت میکنم ...!؟ اعتیاد دردی است که برای درمان آن طرف به هر آب و آتیشی میزند تا خودش را بسازد !؟ آیا میشود زمانی نادانی یک دردی مانند اعتیاد شود !؟
ادبیات
،شعر
،اتحاد
،دکلمه
با حکومت هخامنشیان ، همانطور که در گذشته گفته شد وضع و حال ایرانیان بسیار بهتر شد ، و النگان و شهر بغ آدران نیز کار و تلاش در آن رونق گرفت ، جاده های زیادی سنگفرش شدند و راهها گسترش یافت ، در کنار آن برج ها و دیده بانی ها و گروه نگهبانان یا راهداران جاده ها حضور داشتند ، و این باعث شد که بغ آدران به مرکز تلاقی جاده ها و بار اندازها و بازار خرید و فروش دام و اسب و صنایع دستی و محصولات کشاورزی تبدیل شود ، وجود میدان وسیع در شهر سمندگان در بالادست بشمگان ، در کنار پرورش اسب و آموزش سوارکاران ، مردم را از نقاط گوناگون به اینجا می آورد ، و به کار خرید و فروش مشغول می شدند ، در کنار آن کارگاههای تولید ظرفهای سفالی و آتشکده ای زیبا بود ، که یادگار پسر زرتشت نبی بود که سه طبقه ساخته شده بود و از دور دستها آتش فروزان آن نمایان بود بر جاذبه های شهر افزوده بود ، در این موقع بود که پیام های پادشاهان از پارسه بر درب و دیوار شهر آویخته شده بود که خواهان آمدن هنرمندان و نقاشان و سنگ نگاره سازان را به سرزمین پارسه می داد ، تعدادی از جوانان و صاحبان ذوق و هنر از این خطه بسوی شیراز رفتند و در کار ساخت و ساز بناها و یادبودها و نقش و نگارها هم سهیم شدند که پس از مدتی عده ای دیگر هم به سمت تخت جمشید و استان فارس روانه شدند ، امروز طایفه هایی در شهر شیراز با نامهای زرنگاریان ، فرخ زادیان ، آذرگاهان و .. وجود دارد که ریشه های آنها به همین کوچ از این شهر یعنی بغ آدران دارد . و آنان ریشه های نیاکانی خود را از شهر باغبادران میدانند و بیشتر در نواحی خوش آب و هوای شیراز همچون ارم و قصرالدشت و سعادت آباد ساکن هستند ...
ایران
،باغبادران
،تاریخ
،باستان
برگها دارن میریزن و من ، احساس میکنم تمام غمهایت فروریخته است .چه عجیب است ! تماشای این صحنه ها ، هر که باشی ، هر کجا باشی ، در وزش باد مهرگان دوام نخواهی یافت ، پاییز به من آموخت ، وقتی یکرنگ نباشی ، فرو خواهی افتاد ، پاییز پادشاه فصلهاست ، به شرطی که بهاری در کارنباشد ، بخاطر خودخواهی های حاکمان ، برگ برگ سربازان همچون برگهای پاییزی ، در میدان های جنگ ، فروریختد ، صدای بچه ها در راه مدرسه ، قاصدک های سرگردان در کوچه ها ، و وزش باد پاییزی ، خاطرههای زیبای کودکی را به یادم آورد ، گاهی وقتها مانند درختان قامت برافراشته ، باید بیاموزی که رهاشی و پاییزی شی تا بمانی ، پاییز یک تابلوی رنگی از حس خداوند به وضع و حال بشر در حال حاضر است ، وقتی نخواهی با افتخار بمانی و اسیر بادهای سرد نشی ، باید همچون برگهای پاییزی ریخته و سوخته شی ، نه بهار سرسبز آمدی و نه تابستان گرم ، لااقل در پاییز برگ ریزان بیا و بر خزان قلب ما پادشاهی کن ، برگ برگ درختان به استقبال گامهایت فرش طلایی شدند و منتظرند ! پاییز به ما می آموزد که اگر هزاران برگ میخ شده بر تنه ی کهن درختان باشی روزی خواهی افتاد ، در ریزش برگها و سردی هوا ، این زندگی است که جریان دارد و نام نیک است که باقی خواهد ماند ...
دکلمه
،ادبیات
،نثر
،پاییز
به تاراج زده اند و ببرده اند فرنگ ، نزنید بر رخ ما باتومها ، جمله این رنگ سیاهی ، که در هر کوی و برزن است ، خیل مدرک بدستان و ، جوانان بیکار ، ناامید از سبب کار و ، امید فرداست ، نزنید بر رخ ما باتومها ، گاه گاهی میرسد خنده ی فرزندان شما و ، تمسخر از آنها ، از ز نسل و ، شما جمله سواران بر ما ، با دو صد ، عشوه و ناز ، بیقرار لب و می ، گوشه ای در این ملک جفا ، نزنید بر رخ ما باتومها ، ... تو بزن بر فرق آن ، ظالم اهریمن صفت ، دشمن حق و خدا ، تو بزن بر سر دزد قاتل و ، این خفاشها ، تو بزن بر کمر کفتار و حرامی ها ، نزنید بر رخ ما باتومها ، گر بیفتد در این عرش خدا ، لرزش و بانگی و عزا ، گر بریزد پر جمله ، ملایک آنجا ، یا به بالا برود ، آه و ناله به خدا ، ولله باشد پایمال حق ناس ، آینده و تباهی جوان ، نزنید بر رخ ما باتومها ، بزنید بر ریشه ی آنکه بگرفت ، حق خدا و مخلوق ، بزنید بر پیکره ، ظلم ، ستم ویرانی ، نزنید بر رخ ما باتومها ، ما چه داریم بترسیم ، ز فردای سیاه ، ما چه داریم به جز ، جسم نالان و کمی فریادها ، ما چه داریم ، که شما میترسید ، این شمایید که دارید ، مال و مکنت به گزاف ، که هراسان و نگهبان هستید ، مشکلی نیست و نبوده ، حق خود و شایستگی لطف مقام ، وحشت و ترس نباشد ، ز کرسی و از این پست و مقام !؟ نزنید بر رخ ما باتومها ، آن زبرنشینی که در قول و خطبه ها بوده است ، بدتر از چرک بینی بزغاله و ، لنگه ی کفش ، امانات و ، امتحان خدا !!!! ؟؟؟ پرده ها به یکباره فرو ریخت و ، نمایان شده این ذات پلید شما ، نزنید بر رخ ما باتومها ...
ایران
،وطن
،باتوم
،اجتماعی
صدای پای آب میاد شر شر بارون میاد ، گرما اگر زیاد بود تابستون گرد و خاکش فراون ، جاش اومده زمستون پر آب ، برکت فراون ، همش میاد مداوم این بارون برف و تگر ، جوبها ز آب پر شده رودخونه ها هم سرازیر ، تو کوچه ها سیل میاد با شدت فراون ، نودونا بیقرارن گرگا سگا فراری ، برق آسمون زیاده سر و صدا رعد و برق ، ابرها سیاه و پرپشت رنگشونم ذغالی ، بیرون پر از بارونه لرزش صدا آسمون ، فکر کنم این بارونه پشت سر هم باشه ، قطعی تو کارش نباشه ، قیلونی هم چاق نکنه ، مدام همش بباره پشت سر هم باشه ، بشوره اون دنیا را غمها و این سیاهی ، پاک کند کوچه ها را از جمله این خاکها را ، شالام بیاد تا صبح زود دنیا بشه گلستون ، زمین بشه سبزه زار پرگل ز باغ و کوهسار ، چشمه ها باز زنده شند ، گلها ز خواب بیدار شند ، مرغا آواز خونند نغمه ی شادی خونند ، شاید خدا چه دیدی منجی ز غیب هم درآد ، جهان عدالت گیره دیوها فراری بشند ، خدا دوباره بیاد تاریکی هم فراری ، نور جلال ایزد پر کند این دنیا را ، شادی شور و سبزی عشق و امید سرمستی ، زندگی و آرامش لبخند عشق آزادی ... ، عجب حالی بوده است ی اندک چرت و خوابی ، صدای پای آب میاد شرشر بارون میاد...
ادبیات
،شعر
،نثر
،آب
آیا میشه ی روز صبح ، از خواب که ما بیدار شیم ، دشمنی ها نباشه ، گرد و خاکی نبینیم ، شادی و لبخند ، باشه ، غم و عزا نبینیم ، ما نسل چهل که سوختیم ، تو جنگ با این بعثی ها ، باقیه ی نسل ها میگم ، کوچیک واین بزرگا ، خدا بده صبرتون ، عمر درازی بتون ، هر روز بی قضا شید ، پیر و زمین گیر نشید ، وعده ها دادید به ما ، وعدهای سر خرمن ، ارزونی نرخ و بشن ، حالا که شدیم ملتفت ، آخر زنگ کلاس ، دروغ بوده این حرفا ، شعار و گفته هاتون ، رنگ و وارنگ اداتون ، سنمونام بالا رفت ، جونیمون هدر رفت ، عجب شده حالمون ، دستامون و کارمون ، شب که میشه تو خونه ، همش تو فکر چاره ، سکته نکرده باشیم ، رو به قبله نباشیم ، رو مخمون سوارید ، سوهان زنده بی امون ، بی برکتی فراون ، بارون نیومد رو بوم ، هر چی دعا ، ما کردیم ، نفرین واغوثا کردیم ، درب هوا بسته شد ، آتیش و هور اومده ، سنگ و گل و لای اومد ، گاه گاهی هم زلزله ، زمین شده گهواره ، اسیر دشمنانه ، نوری نمونده از عشق ، خنده ، شادی ، آرامش ، تنها شدیم روسیاه ، چشمامونم سیایی رفت ، حرفی دیگه نداریم ، فقط تو دل میزاریم ، وقت اونه که رحم شه ، از بنده و ، اون بالاها ... ، آیا میشه ی روز صبح ، از خواب که ما بیدار شیم ، دشمنی ها نباشه ، گرد و خاکی نبینیم ، شادی و لبخند باشه ، غم و عزا نبینیم ...
ادبیات
،شعر
،نثر
،اجتماعی
جشن مهرگان روز اعتدال پاییزی را در ایران از دیرباز جشن میگرفتهاند. این جشن که در روز مهر از ماه مهر برگزار میشود ،جشن مهرگان نام دارد مهرگان یاجشن مهر یکی از بزرگترین جشنهای ایران باستان بوده است که در مهر روز از ماه مهر برگزار میشده است. «مهرگان» پس از نوروز بزرگترین جشن ایرانیان باستان بودهاست ، مهرگان بعد از نوروزدر رده دوم را از نظر اهمیت جشنها دارا می باشد . مهرگان آغاز فصل پائیز است . این جشن روز مهر از فصل مهر می باشد ( ۱۰ مهر ) . فلسفه این جشن مهم ایرانی به دوران ضحاک تازی باز می گردد . ضحاک و اقوام او مدتهای مدیدی بر ایران حکومت می کردند و عده کثیری از جوانان ایران زمین را به قتل رسانده بودند و مردم از ظلم و جنایات آنان به تنگ آمده بودند . در آن زمان کاوه آهنگر از میان مردم بر خاست و با برافراشتن چرم آهنگری خود که بعدها درفش کاویانی نام گرفته رهبری براندازی ضحاک تازی را بر عهده می گیرد و او را با یاری مردم در کوه دماوند زندانی می کنند و به ظلم او پایان می دهند این جشن در مهر روز آغاز میشود و شش روز به درازا میانجامد و در روز رام روز به پایان میرسد. نخستین روز جشن، مهرگان عامه (همگانی) و واپسین روز جشن، مهرگان خاصه (ویژه) نامیده میشود. در زمان ساسانیان بر این باور بودند که اهورهمزدا یاقوت را در روز نوروز و زبرجد را در روز مهرگان آفریدهاست و از دیر باز ایرانیان بر این باور بودند که در این روز کاوه آهنگر علیه ضحاک به پاخاست و فریدون بر اژی دهاک (ضحاک) غلبه کرد ، مردم ایران از هزاره دوم پیش از میلاد آن را جشن میگیرند. مهرگان نیز همانند نوروز با آیین یگانه و آداب و رسوم ویژه برگزار میشود. مهر یا میترا در زبان فارسی به معنای «فروغ ، روشنایی دوستی، پیوستگی، پیوند و محبت» است و ضد دروغ، دروغگویی، پیمانشکنی و نامهربانی کردن است. فلسفه جشن مهرگان سپاسگزاری از خداوند به خاطر نعمتهایی است که به انسان ارزانی داشته و استوار کردن میان انسانهاست ، بسیاری واژه مهر را «عشق، دوستی» معنا میکنند نه «پیمان و قرارداد» زیرا آنچه که میان روابط خانوادگی معنا دارد «عشق، دوستی» است و نه «پیمان و قرارداد». مهر به معنای فروغ و روشنایی نیز به کار رفتهاست، در نخستین سدهٔ میلادی میترائیسم در سراسر روم گسترش یافت و نقش نگارههای برجامانده تأکیدی از گسترش این آیین دارد ، پیشینه جشن مهرگان به هزاره دوم پیش از میلاد بر میگردد و بیش از ۴۰۰۰ سال قدمت دارد. دیرینگی این جشن دست کم تا دوران شاهان باستانی و بزرگی چون فریدون بازمیگردد. فردوسی در شاهنامه به روشنی به این جشن کهن و پیدایش آن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کردهاست به روز خجسته سرِ مهر ماه / به سر برنهاد آن کیانی کلاه زمانه بی اندوه گشت از بدی / گرفتند هر کس ره بخردی دل از داوریها بپرداختند / به آیین یکی جشن نو ساختند نشستند فرزانگان شادکام / گرفتند هر یک ز یاقوت جام میِ روشن و چهرهٔ شاه نو / جهان نو ز داد از سرِ ماه نو میشود منسوب دانستن جشن مهرگان به نخستین روز ماه مهر در ادبیات فارسی نیز دیده شده است. برای نمونه این بیت از ناصرخسرو که هر دو جشن نوروز و مهرگان را به هنگام اعتدالین میداند: «نوروز به از مهرگان، گرچه هر دو زمانند، اعتدالی» دلیل برگزاری جشن مهرگان در آغاز مهرماه و اصولاً نامگذاری نخستین ماه فصل پاییز به نام مهر، در این است که در دورههایی از دوران باستان و از جمله در عصر هخامنشی، آغاز پاییز، آغاز سال نو بوده است و از همین روی نخستین ماه سال را به نام مهر منسوب کردهاند مهرگان و دانشمند بلژیکی «کومون »خاورشناس و دانشمند بلژیکی در کتاب خود «آیین میترا» چنین میگوید: «.. بدون تردید، جشن مهرگان که در کشورهای روم باستان، روز پیدایش خورشید نامیده میشد و آن را «سل ناتالیس این وکتی» یعنی «روز زایش خورشید شکست ناپذیر» میگفتند که به بیست و پنجم ماه دسامبر کشیده شد و شماری زیاد از عیسویان پیش از عیسی مسیح به آیین مهرپرستی گرویدند و پس از گسترش دین مسیح در اروپا، روز زایش مسیح قرار داده شد. چون عیسویان نمیخواستند این روز را جشن بگیرند به نام زاده شدن عیسی جشن گرفتند در ایران که از دوره هخامنشی دین مزداپرستی یا زرتشتی در غرب کشور همچون شرق چیرگی یافت، میترا از مقام بزرگترین خدای آریایی تنزل کرده و یکی از آفریدگان اهورا مزدا دانسته شد . جشن آغاز سال تحصیلی دانشگاه تهران، که در نیمهٔ اول مهرماه است، در برخی از سالها در دهم یا شانزدهم مهر (مهرگان) برگزار میشد مهرگان در اشعار شعرای پارسی گو :فردوسی در شاهنامه به پیدایش این جشن در دوران پادشاهی فریدون اشاره کردهاست فریدون چو شد بر جهان کامکار / ندانست جز خویشتن شهریار به رسم کیان تاج و تخت مهی / بیاراست با کاخ شاهنشهی به روز خجسته سر مهر ماه / به سر برنهاد آن کیانی کلاه زمانه بی اندوه گشت از بدی / گرفتند هر کس ره بخردی دل از داوری ها بپرداختند / به آیین، یکی، جشن نو ساختند نشستند فرزانگان، شادکام / گرفتند هر یک ز یاقوت، جام پرستیدن مهرگان دین اوست / تنآسانی و خوردن آیین اوست :عنصری سراید مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال / نیک روز و نیک جشن و نیک وقت و نیک فال :منوچهری دامغانی سراید شاد باشید که جشن مهرگان آمد / بانگ و آوایِ دَرایِ کاروان آمد :اسدی توسی در گرشاسب نامه از چرایی پیدایش مهرگان گزارش میدهد فریدون فرخ به گرز نبرد / ز ضحاک تازی برآورد گرد چو در برج شاهین شد از خوشه مهر / نشست او به شاهی سر ماه مهر :رودکی دربارهٔ مهرگان چنین سرودهاست ملکا جشن مهرگان آمد / جشن شاهان و خسروان آمد اردشیر دوم هخامنشی، میترا در کنار آناهیتا به عنوان ایزدی بزرگ ستایش میشد. زرتشتیان در جشنهای برابری روز و ماه ایزد مربوطه را ستایش میکردند و یشت ویژه آن ایزد در اوستا را میخواندند؛ که در این میان مهریشت که در ستایش میترا است، کهنترین، استوارترین و مهمترین یشت اوستا است . آیینهای مهرگان آنگونه که از مجموع منابع موجود، همچون نگاره ها و متون باستانی و نوشتههای مورخان و دانشمندان قدیم ایرانی و غیر ایرانی (مانند فردوسی، بیرونی، جهانگیری، اسدیِ توسی، هرودوت، کتسیاس، فیثاغورث،…) و نیز آثار شاعران و ادیبان (مانند رودکی، فرخی، منوچهری، سعد سلمان،…) دریافت میشود، مردمان در این روز تا حد امکان با جامههای ارغوانی (یا دستکم با آرایههای ارغوانی) بر گرد هم میآمدهاند؛ در حالی که هر یک، چند «نبشته شادباش» یا به قول امروزی، کارت تبریک برای هدیه به همراه داشتهاند. این شادباشها را معمولاً با بویی خوش همراه میساخته و در لفافهای زیبا میپیچیدهاند بهرام فره وشی از برگزاری مهرگان به عنوان جشنی خانوادگی، در بین زرتشتیان یزد و کرمان و نیز ” از آیین قربانی کردن گوسفند، در برخی از روستاهای زردشتی نشین یزد، برای ایزد مهر ” خبر میدهد. تا سی سال پیش، زردشتیان کرمان، در این روز، به یاد مردگان، مرغی را کشته و به فرمود تا آتش افروختند / همه عنبر و زعفران سوختند پرستیدن مهرگان دین اوست / تنآسانی و خوردن آیین اوست اگر یادگارست ازو ماه و مهر / بکوش و به رنج ایچ منمای چهر ... هر روزتان همراه با آفریدگار مهر و محبت و عشق باد ♡♡♡
درود بر شما : به وب سایت مجید شمس باغبادرانی خوش آمدیدمطالب،مقالات،تاریخی،فرهنگی،ادبیات،طنز،شعر،روانشناسی ، مشاوره خانوادگی،شغلی،تحصیلی،کارآفرینی،حل اختلافات ، تبلیغات،گردشگری،اکوتوریسم میباشد،این نوشتارها به هیچ گونه حزب و یا گروه خاصی وابسته نمیباشد و بر اساس ادبیات عامه ، طنز و زبان مردم و تاریخ شفاهی تنظیم شده است ، هر گونه سوء استفاده از مطالب و یا بهره برداری از عنوان ، نام ، شغل ممنوع است و طبق قانون قابل پیگیری است ، به آشنایانتان معرفی فرمایید ، در صورت خواهان ارتباط با اینجانب یا پرسش و مشاوره در زمینه های تحصیلی شغلی سازشی روانی با شماره ی اینحانب میتوانید تماس بگیرید یا در پیام رسان ایتا یا وات ساپ پیام بفرستید . شماره ی همراه : ۰۹۱۳۷۲۸۵۳۵۷ با سپاس