بدون شک همه کسانیکه به نویسندگی علاقه دارند و آثار نویسندگان یزرگ را دنبال میکنند اثر مشهور شازده کوچولو از آنتوان دو سنت اگزو پری را خوانده اند . انسان کوچکی که از سیاره ای دیگر آمده و با انسانهایی آشنا میشود و … در این مطلب قسمتی از کتاب شازده کوچولو که گفتگوی وی با روباه میباشد را آورده ایم . خواندنش خالی از لطف نخواهد بود . شازده کوچولو و روباه ؛ هيچ كس براي هيچ كس نيست شازده کوچولو پرسید : ایجاد علاقه کردن ؟؟؟ روباه گفت : معلوم است . تو الان واسه من یک پسر بچه ای مثل صد هزار پسر بچه ی دیگر . نه من هیچ احتیاجی به تو دارم ، نه تو هیچ احتیاجی به من ، من هم برای تو یک روباهم مثل صد هزار روباه دیگر . اما اگر منو اهلی کردی هر دوتامان به هم احتیاج پیدا می کنیم ، تو برای من میان همه ی عالم موجود یگانه ای می شوی من برای تو . شازده کوچولو گفت : کم کم دارد دستگیرم می شود . یک گلی هست که به گمانم مرا اهلی کرده باشد . روباه گفت : بعید نیست . روی این کره ی زمین هزار و یک جور چیز می توان دید . شازده کوچولو گفت : اوه ! نه ! آن روی کره ی زمین نیست . روباه که انگار حسابی حیرت زده شده بود گفت : روی یک سیاره دیگر است ؟ شازده کوچولو گفت : آره روباه : تو آن سیاره شکارچی هم هست ؟ شازده کوچولو : نه ، روباه : محشر است . مرغ و ماکیان چه طور ؟ شازده کوچولو : نه . روباه آه کشان گفت : همیشه ی خدا یک پای بساط لنگ است . اما پی حرفش را گرفت و گفت : زندگی یکنواختی دارم ، من مرغ ها را شکار می کنم ، آدم ها مرا . همه ی مرغ ها عین همند و همه ی آدم ها هم عین همند . این وضع یک خرده خلقم را تنگ می کند ، اما اگر تو منو اهلی کنی انگار که زندگیم را چراغان کرده باشی . آن وقت صدای پایی را می شناسم که با هر صدای پای دیگری فرق می کند . صدای پای دیگران مرا وادار می کند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم ، اما صدای پای تو مثل نغمه ای مرا از لانه ام می کشد بیرون . تازه ، نگاه کن آنجا گندمزار را می بینی؟ برای من که نان نمی خورم گندم چیز بی فاید ای است . پس گندمزار هم مرا به یاد چیزی نمی اندازد .اسباب تاسف است . اما تو موهات رنگ طلا است ، پس وقتی اهلیم کردی محشر می شود ! گندم که طلایی رنگ است مرا به یاد تو می اندازد و صدای باد که تو گندمزار می پیچد دوست خواهم داشت … خاموش شد و مدت درازی شازده کوچولو را نگاه کرد . آن وقت گفت : اگر دلت می خواهد من رااهلی کن . شازده کوچولو گفت : دلم که خیلی می خواهد ، اما وقت چندانی ندارم . باید بروم دوستانی پیدا کنم و از کلی چیزها سر درآرم . روباه گفت : آدم فقط از چیزهایی که اهلی می کند می تواند سر درآرد . آدم ها برای سر درآوردن از چیز ها وقت ندارند . همه چیز را همین جور حاضر و آماده از دکان ها می خرند . اما چون دکانی نیست که دوست معامله کند آدم ها مانده اند بی دوست … تو اگه دوست می خواهی من را اهلی کن ! شازده کوچولو گفت : راهش چیست؟ روباه جواب داد : باید خیلی خیلی صبور باشی ، اولش یک خورده دورتر از من می گیری اینجوری میان علف ها می نشینی . من زیر چشمی نگاهت می کنم و تو لام تا کام هیچی نمی گویی ، چون سرچشمه ی همه ی سؤتفاهم ها زیرِ سرِ زبان است . عوضش می توانی هر روز یک خورده نزدیکتر بنشینی . فردای آن روز دوباره شاهزاده کوچولو آمد پیش روباه . روباه گفت :کاش سر همان ساعت دیروز آمده بودی ، اگر مثلأ سر ساعت چهار بعدازظهر بیایی من از ساعت سه قند تو دلم آب می شود و هر چه ساعت جلو تر برود بیشتر احساس شادی و خوشبختی می کنم . ساعت چهار دلم بنا می کند شور زدن و نگران شدن . آن وقت است که قدرِ خوشبختی را می فهمم ، اما اگر تو وقت و بی وقت بیایی من از کجا بدانم چه ساعتی باید دلم را برای دیدارت آماده کنم … هر چیز برای خودش رسم و رسومی دارد . شازده کوچولو پرسید : رسم و رسوم یعنی چه؟ روباه گفت: این هم از آن چیز هایی است که پاک از خاطره ها رفته. این همان چیزی است که باعث می شود فلان روز با باقی روزها و فلان ساعت با باقی ساعت ها فرق کند . مثلا شکارچی های ما میان خودشان رسمی دارند و آن این است که پنجشنبه ها را با دخترهای ده می روند رقص ، پس پنجشنبه ها بره کُشان من است : برای خودم گردش کنان می روم تا دم موستان . حالا اگر شکارچیان وقت و بی وقت می رفتند رقص همه ی روزها شبیه هم می شد و منِ بی چاره دیگر فرصت و فراغتی نداشتم . به این ترتیب شازده کوچولو روباه را اهلی کرد . لحظه ی جدایی نزدیک شد ، روباه گفت: آخ ! نمی توانم جلو اشکم را بگیرم . شازده کوجولو گفت : تقصیر خودت است ، من که بدت را نمی خواستم ، خودت خواستی اهلیت کنم . روباه گفت: همین طور است . شازده کوچولو گفت : آخر اشکت دارد سرازیر می شود . روباه گفت : همین طور است شازده کوچولو : پس این ماجرا فایده ای به حال تو نداشته . روباه : چرا ؟!؟ به خاطر رنگ گندم . بعد گفت : برو یک بار دیگر گل ها را ببین تا بفهمی که گلِ تو ، تو عالم تک است ، برگشت با هم وداع میکنیم و من به عنوان هدیه رازی را به ات می گم . شاهزاده کوچولو بار دیگر به تماشای گل ها رفت و به آنها گفت : شما سرِ سوزنی به گل من نمی مانید و هنوز هیچی نیستید ، نه کسی شما را اهلی کرده نه شما کسی را . درست همون جوری هستید که روباه من بود . مثل صد هزار روباه دیگر ، او را دوستِ خودم کردم و حالا تو همه ی عالم تک است. گل ها حسابی از رو رفتند. شازده کوچولو دوباره در آمد که : خوشگلید اما خالی هستید . برای تان نمی شود مرد . گفت و گو نداردکه گل من مرا هم فلان رهگذرِ گلی می بیند مثل شما ، اما او به تنهایی از همه ی شما سر است چون فقط اوست که آبش داده ام ، چون فقط اوست که زیر حبابش گذاشته ام ، چون فقط اوست که با تجیر برایش حفاظ درست کرده ام،چون فقط اوست که حشراتش را کشته ام(جز دو سه تایی که باید پروانه بشوند) ، چون فقط اوست که پای گِلِه گزاری ها یا خود نمایی ها و حتی گاهی پی بُغ کردن و هیچی نگفتن هاش نشسته ام ، چون که او گل من است . و برگشت پیش روباه . گفت: خدانگهدار روباه گفت:خدانگهدار …. و اما رازی که گفتم خیلی ساده است : جز با چشم دل هیچی را چنان که باید نمی شود دید . نهاد و گوهر را چشم سر نمی بیند . شازده کوچولو برای اینکه یادش بماند تکرار کرد : نهاد و گوهر را چشم سر نمی بیند. ارزش گل تو به قدر عمری است که به پاش صرف کرده ای . شازده کوچولو برای آنکه یادش بماند تکرار کرد : به پای عمری است که به پاش صرف کرده ام . روباه گفت : آدم ها این حقیقت را فراموش کرده اند اما تو نباید فراموشش کنی ، تو تا زنده ای نسبت به آنی که اهلی کرده ای مسؤولی . تو مسؤول گلتی … شازده کوچولو تکرار کرد : من مسؤول گلمم . منبع : دانشنامه تی تیل , شازده کوچولو و روباه ، اثر آنتوان دو سنت اگزو پری .
درود بر شما : به وب سایت مجید شمس باغبادرانی خوش آمدیدمطالب،مقالات،تاریخی،فرهنگی،ادبیات،طنز،شعر،روانشناسی ، مشاوره خانوادگی،شغلی،تحصیلی،کارآفرینی،حل اختلافات ، تبلیغات،گردشگری،اکوتوریسم میباشد،این نوشتارها به هیچ گونه حزب و یا گروه خاصی وابسته نمیباشد و بر اساس ادبیات عامه ، طنز و زبان مردم و تاریخ شفاهی تنظیم شده است ، هر گونه سوء استفاده از مطالب و یا بهره برداری از عنوان ، نام ، شغل ممنوع است و طبق قانون قابل پیگیری است ، به آشنایانتان معرفی فرمایید ، در صورت خواهان ارتباط با اینجانب یا پرسش و مشاوره در زمینه های تحصیلی شغلی سازشی روانی با شماره ی اینحانب میتوانید تماس بگیرید یا در پیام رسان ایتا یا وات ساپ پیام بفرستید . شماره ی همراه : ۰۹۱۳۷۲۸۵۳۵۷ با سپاس