بهشت روی زمین شهر باغبادرانست ، که در طبیعت چون رونوشت رضوانست ، صبا به خاک سکندر رسان پیام مرا ، که زنده رود در این شهر آب حیوانست ، در این دیار به هر سو نگاه بر فکنی ، رواق منظر چشم تو باغ و بستانست ، خدا به کوه و در و دشت ما به فصل بهار ، کشیده نقش و نگاری که عقل حیرانست ، درخت گردو و بید و چنار و کاج در آن ، نموده سجده به خاک و سرش به کیوان است ، به شاخسار ، شلیلش ، به ساق شبرنگش ، هزار و قمری و تیهو ، همی غزلخوان است ، مدد نماید اگر باد ، باغ سیب و بهش ، به دودزای سپاهان عبیر افشان است ، به مردمش هنر فرهنگ می تراود و علم ، زنش فرشته و مردش تمام انسان است ، دیار ماست نه تنها قرین چهار محال ، که نور چشم سپاهان و قلب لنجانست ، برو به قلعه کافر که هست آتشگاه ، و یادواره زرتشت و برج ایمانست ، سمندگان که تو وشمندجان کنی نامش ، نشان قدمت و آثاری از نیاکان است ، بگیر همتی از شاهزاده ابراهیم (ع) ، که حامی تو اسلام و دین وقرآن است ، نخست جار و سپس دار شرط زندگی است ، اگر چه حب وطن هم به حکم ایمانست ، بود بهشت برین زادگاه تو« منصور» ، ولی دریغ که همسایه ی آن سپاهانست . شعر از شاعر زنده یاد منصور امینی باغبادرانی
وهشت = بهشت نامی کهن است که با ترکیب ماندگار به وهشت ماندگار یا بهشت ماندگار یعنی محلی سرسبز به مانند بهشت است اشاره دارد . شاید هم دلالت بر این دارد که خشکسالی و کم آبی در آن مکان وجود ندارد و همیشه سرسبز خواهد بود . نام وشمندگان ، وشمندگون ، بشمگان و بشمگون برگرفته از همان نام وهشت ماندگار یا بهشت ماندگار است که در زبان مردم در طول زمان کوتاه و با گویش محلی کمی تغییر یافته است . بهره مندی از نام بشمندجان و وشمندجان تغییر نام کهن بخاطر نبود حرف گاف در الفبای تازی و به گویش عربی است و از ریشه های فارسی آن به دور است و بهتر است همان بهشت ماندگار یا بشمگان بویژه در تابلو نویسی در سطح شهر استفاده شود . اردا یا اردان : نام یکی از مکانهای سرسبز و باغ های کهن است که ریشه ی نام به اردان پسر مردانشاه حاکم ایالت مرکزی و اسپادان است که نسب وی به مردم باغبادران میرسیده است . وی در زمان ساسانیان با پرداخت قسمتی از هزینه ها و بخشیدن مالیات حکومتی اهالی به دربار به درخواست اهالی و بزرگان شهر ، کار حفر قنات از بالا دست و ساختن چرخاب و جوی و نهر آب را در طول مزرعه ی اردا که بالاتر از سطح آب رودخانه بوده و قابل آبیاری با آب جاری زاینده رود نبوده را انجام میدهد و به پاس این تلاش اهالی نام اردا یا اردان را بر این مزرعه که دومین مزرعه ی کهن شهر پس از بشمگان است می گذارند . لازم به یاد آوری است که روز بیست و پنجم هر ماه در گاهشماری ایرانیان کهن که هر روز ماه را نامی نهاده بودند به فرشته ی اردا که بر تمامی مخلوقات الهی نظارت دارد هم دلالت دارد و روزی مبارک بوده است ، که در این روز به نو شدن و نو خریدن می پرداختند . کلمه ی اردا ایسوار یا اردا به معنی اردوگاه و مکان لشکر و سپاه هم گفته می شود . استفاده از نام اردال هیچ سندیت و وجاهت تاریخی ندارد و بهتر است در تابلوهای شهر کهن و گردشگری باغبادران از نام اردا یا اردان استفاده شود و اردال نامی اشتباه است . هلابی = هل +آبی ، هل به معنای دانه یا گل کوچک است و با پسوند آبی به مکانی گفته میشود که محل رویش گلهای آبی کوچک است . به احتمال زیاد بر روی تپه ها و دامنه های اطراف این محل که نزدیک به رودخانه و دارای رطوبت کافی بوده است گلهای فراوان و زیبا رشد می کرده است . و از تفریح گاههای مردم از گذشته های دور تا به حال بوده است . این مکان امروزه در همسایگی زاینده رود و مزرعه ی اردا است که با آب قنات در گذشته و امروز با موتور آب مشترک با مزرعه ی اردا آبیاری میشود و دارای مناظر زیبایی است که همیشه اهالی و گردشگران و طبیعت دوستان را به خود جلب کرده است . لاقاتات = لا + قاتات ، نامی ترکیبی ترکی و فارسی است . لا به معنای دره است و قاتات به مکانهایی گویند که خاکش را برداشته اند تا آبیاری شود ، این مکان تا چندین سال قبل هم اهالی به یاد دارند که دارای خاک رس و ماسه و شن خوبی بوده است که چند محل به نام رس کن داشته است که در حال حاضر آثاری از آنها وجود ندارد ، در گذشته با ابزارهای ابتدایی از خاک رس این محل خشت و گل خانه ها و برج و باروی شهر را فراهم می کرده اند ، و از شن و ماسه هم در جاده سازی و مرمت کوچه ها و راهها استفاده میشده است ، که در نهایت با برداشت خاک رس و ماسه و شن این مکان بالادست ، هم سطح زاینده رود و نهر صحرا بالا میشود و با جوی آب آبیاری میشود . امروزه این مزرعه ی کهن در حصاری از آجر و بتون و فولاد چشم اندازها و زیبایی های آن برای همیشه از بین رفته است . گد = عبادتگاه ، ستان = مکان مانند مسگد = عبادتگاه که عربی آن مسجد است . گدستان = مکان عبادتگاه ، به مکانی گفته میشود که در مجاورت زاینده رود و دشتها و ارتفاعات آن اولین سکونتگاه اقوام مهاجر آریایی بوده است و اولین آتشکده و استودان و ساخت و ساز در دره ی زاینده رود تا نزدیک شهر سامان در اینجا ساخته میشود . در گذشته محل سکونت اقوامی از زاگرس نشینان عیلامی و چراگاه آنان بوده است که پس از تخریب سکونتگاه آنان توسط آشوریان و بلاهای طبیعی در اختیار قبایل کوچنده ی آریایی قرار میگرد . با فروکش کردن زاینده رود در حدود ۴۰۰۰ سال قبل و قرار گرفتن این محل در محل تلاقی جاده های ابریشم مرکزی و شاهراه شرقی غربی و شمالی جنوبی این محل به مکان مذهبی و داد وستد کالا به کالا تبدیل میشود و کم کم به سکونتگاهی به نام گدستان که دارای چندین کاروانسرا و آتشکده و بازارچه میشود که در حمله ی تازیان و بلاهای طبیعی و حمله ها به مکانهای استقرار اسماعیلیان توسط نمایندگان خلیفه ی بغداد یا حکومت سلجوقیان که محل استقرار طرفداران حسن صباح و اسماعیلیان بیشتر بر قله ها و مکانهای کهن بوده تخریب شده است . پس نام گزستان هیچ ارتباطی با ریشه های فارسی آن ندارد و بهتر است در تابلوهای شهر از نام کهن گدستان استفاده شود . دور آدران = پهلو ، کنار یا همسایه آتشگاه یا آتش یا آبادی آدران است . به نظر میرسد پس از گسترش شهر مذهبی گدستان و آتشگاه یا آدران آن جمعی از ساکنین به این فکر می افتند که در روبروی محل و غرب گدستان به کار کشاورزی و پرورش اسب مشغول شوند و با پلی که در انتهای تپه ی مهرسیاه در مجاورت گدستان و آدران ساخته بودند کم کم به این طرف رودخانه می آیند و با سکونت در محل جدید اهالی گدستان به آنها دور از آدران یا دورآدران که به معنی اطراف یا دور از آتشگاه یا آدران است می گفتند . آثاری از این آبادی کوچک دورآدران که محل رس کن هم بوده است و آثار زیادی از کوزه ها و ظروف سفالی و فلزی در آن پیدا شده بود و ماسه های خوبی داشت و خرابه های اندکی از آن مانده بود در گذشته های دور در روبروی تالار نگین زاینده رود وجود داشته است . نام دورباط به معنای دو کاروانسرا که ترکیب دو فارسی و رباط عربی است از ریشه های این مکان که از سکونتگاههای کهن مردم دره ی زاینده رود است به دور است و بهتر است همان نام کهن و زیبای دورآدران = پهلو و اطراف آتشکده استفاده شود .. ادامه دارد ....