Majid shams baghbadorani

دنياى بيقرار به خوانندگى مهرانا ، كودك ١١ ساله كه از طريق يونسكو منتشر شده است ترانه: بابك صحرايى _ موسيقى: محمدرضا چراغعلى با تشكر از مجتبى دل زنده كارگردان: عليرضا صفرى بابک صحرایی در خصوص این ترانه گفت : دنياى بيقرار را از زبان كودكان نوشتم. ترانه اى ضد جنگ و در اعتراض به فجايع جهان امروز و آسيب هايى كه به كودكان وارد مى شود كه با لحن و عاطفه و از زبان يك كودك بيان مى شود خوشحالم كه اين قطعه از طريق يونسكو به انتشار رسيده است اين قطعه با مديريت هنرى مجتبى دل زنده تهيه شد دنياى بيقرار : تقصیر ما نبوده که دنیا بیقراره ، که زندگی یه وقتا روزای سختی داره ، تقصیر ما نبوده اگه دلا دو رنگن ، اگه یه دنیا آدم همش با هم می جنگن ، کاشکی تموم مردم همدل و همزبون شن ، آدم بزرگا با هم یه کمی مهربون شن ، کاشکی همه بخندن غم تو دلا نشینه ، هیچ بچه ای تو دنیا جنگو به چشم نبینه ، چی میشه دیگه هیچ جا کسی فقیر نباشه ، هر کی جایی اسیره از قفسش رها شه ، ما دوس داریم بخندیم آینده مال ماهاست ، خورشید گرم فردا تو دست كوچيك ماست ، منبع اینترنت سایت : https://www.ganja2music.com/news .

دعا می‌کنیم برای کودکان گرسنه ، برای کودکانی که به بی‌خانمانی و بردگی محکوم شده‌اند ، برای آنانی که محکوم شده‌اند بجنگند و بمیرند . دعا می‌کنیم برای قربانیان خشونت و جنگ ، برای آنانی که جسم و روحشان آسیب دیده است . دعا می‌کنیم برای پناهندگان بی‌شماری که به خاطر جنگ و نابودی خانه و کاشانه‌شان ، مجبور شده‌اند وطن‌شان را ترک کنند و راهی سرزمین‌های بیگانه شوند . ما دعا می‌کنیم که بیاموزیم صلح و آرامش، نتیجه‌بخش است و قدرت از دوست داشتن به وجود می‌آید ؛ که بیاموزیم هیچ چیز در زندگی همیشگی نیست ؛ که بیاموزیم هیچ چیز در زندگی‌همیشگی نیست . که یاد بگیریم با قلبهایمان ببینیم و بفهمیم ! که بیاموزیم از بودنمان راضی و خوشحال باشیم . و برای همه‌ی اینها با فروتنی دعا می‌کنیم . دعا می‌کنیم به خاطر امیدی که در وجود ما است ؛ و به خاطر ایمانی که به پیروزی نهایی روح انسان داریم . و بیش از هر چیز دعا می‌کنیم برای برقراری صلح در سراسر جهان . از کتاب : دعاهایی برای صلح جهانی، جین گودال، نفیسه اعرابی، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اhttps://alonestoryteller.blogfa.com/

عمرمان رفت و طاقتها برون رفت از بدنهایمان !؟ پس چرا نمی آید برون دستی از غیب به میان !؟ تا گشوده ایم چشمهایمان در این جهان هر چه دیده ایم و شنیده ایم جنگ بوده یا مجلس عزا !؟ پوشیده بودند دور و برمان رنگهای سیاه پنهان کرده بودند اشکها یا خنده ای نبوده بود بر لبان !؟ پس چرا نمی آید برون دستی از غیب به میان !؟ سوخته شد فرداهایمان و رفت آرزوهایمان بر باد !؟ منتظر نشسته ایم در ایستگاه و کوپه ای نیامده در این زمان !؟ هر چه بافته بودیم برای خود جامه های امید انگار نخ نما گشته شد و تمام شده است آن !؟ روزهای بهتر نیامده اکنون و آمده سیاهی به آسمان !؟ پس چرا نمی آید برون دستی از غیب به میان !؟ گوییا نام ما و این جماعت رفته است از لیست خدا !؟ شاید قهرمانی بدنیا نیامده یا مرگ نداده او را امان !؟ ابلیس اهریمنان شادی میکنند به انتقام آدمیان !؟ اشرف مخلوقات صاحب اسماء اعظم امروز افتاده اند در گرداب سیاست بازان نوکران شیطان !؟ هر طرف بینی پراکنده است نعش کودک و جوان !؟ پس چرا نمی آید برون دستی از غیب به میان !؟

لعنت بر جنگ ، و جنگ افروزان ، دشمنان خدا ، یاوران شیطان ، کشتن ، سوختن ، نیست پسندیده نزد ، وجدانها ، آن بود زشت و یک عمل ، شیطان ، مالک و صاحب این جهان ، خداوند است ، عقل و صلح و شادی، دستور اهورامزداست ، گر بباشد اختلافی ، ظلمی ، چاره ی کار حکم قرآن است ، گفتگو ، قانون ، امر یزدانست ، کشتن زن ،  بچه ها ، بارش موشک نیست !؟ این بود دستور خدا  ، صلح و آشتی ، خوب است ، ای بنی آدم ، گر بود شما را صاحب عقل ، کیش ، همی صحبت ، پس چرا خاموش کرده اید ، دزدان ،  شب پرستان ، چراغهای روشن !؟ خونخواران ، سگان ولگرد !؟  بردارید از چهره ،  نقاب‌های گمراهی ، کفتارهای خونخوار ، گرگان آدمخوار ، افتاده سرمست ، به جان ملتها ، برقعه ها را زنید کنار ، وحشیان سرمست ، بی خبر از جزای آن خدای ، منتقم ، قادر و داور ، گربباشد نامی نهیم بر شما ، باشید ، در صف دیوان ، اهریمنان خونخوار بی مسلک ،  گر بود صبری ، پس رود زود ، صبر آن جبار ، خدای واحد ، سرمد  ، پر جلال ، بر زمین ،  هستی ، میدرخشد قدرت ، فریادش ، سوخته خواهید شد ، شما ، ای سران کفر و الحاد ،  نابکاران ، قاتلان ، دشمنان امت ، این زمان باشد شما را زود ،  توبه و آشتی ، صلح  با مردم و جمیع این ملت ...

میرود بالا ، شور و غوغایی ، باز شده برپا ، جنگ‌ و خونریزی ، گریه ی مردم ، مرگ و داغ زخم ، نعش این مردم ، داغ مرگ گل ، شد خزان دنیا ، بار دیگر شد ،  در پس دوران ، برگ برگ ریخته ، نعش سربازان ، درجهان  پیدا ، این  سرا دنیا ، این جهان  پاک ، زخم بند نامد ، ناشده درمان ، از غم و هجران ، مرگ و بیماری ، فقر و خشکسالی ، داغ بیماری !؟ در خبر بودست ، این همه ،  رنجها ، درد و‌  محنتها ، دیو مرگ و غم ، جنگ و بدبختی ، لرزش اموات ، در جهان ، باقی  !؟ رفته است بالا ، عربده دیو ،  مرگ و ویرانی ، شیهه ی ابلیس ، حکم یکدیگر ، سبقت از دیگر ، کشتن دیگر ، بی خبر مکر ، کید و دستور ، اهرمن دشمن ، ای خدا ، یزدان ، ناظر حاضر ،  بر سر جان و ، حال ما دوران ، رحمی کن بر ما ، یا بکن چاره ،  چاره ای جالب ، یا بزن چوبی از سر تنبیه ، بر سر خاکت ، این جهان سرکش ،  پر ز مرگ و غم ،  این  آسیا  سرکش ، مهد پیغمبر ،  سرزمین علم ، گوهر و دانش ،  یا بکن ریشه ، کن خراب  از بیخ ،  یا بپا کن نور ، آن جلال هیبت ، نام والایت ، در جهان بالا ، این سرا ظلمت ، جنگ و خونریزی ، مرگ و بیماری ، ظلم و ویرانی ، تا به کی باشد ، وقت پایانش  !؟ کی رود پایان ،جنگ وخونریزی ، درد و بیماری ، گریه ی مردم ، شیون و زاری، ظلم و ویرانی !؟ گر تو را باشد ، مالک و داور ، این روز و آن محشر ، رب و اللهی ، نور و پیدایی ، برقرار بنما صلح و آرامش ، شادی و شوری ، در جهان برپا ، تصفیه بنما حال دوران را ....