۱۴۰۲/۰۱/۰۲ ساعت ۶:۱۲ ب.ظ توسط مجیدشمس | 

اینا جدی بدون بگم کو تو ذهن ما و بچا ی روزایی همیشه باقی میمونه یکی از اونا اومدن عیداس دارم تلاش میکنم برم به اولین عیدی که خاطره اش تو ذهنم موندست ی چیزایی پخش و پلا میاد که دارم جمع و جورشون برادون میکنم : خوب یادمه پنجاه سال پیش بود نزیکای عید ی شور و شوقی توی محله ی ما سرچشمه و پا برجا پا قله و باغوردون بپا بود اولوش جار زدن دشتونها و اومالها روی چهار برج بود داد میزدند با صدای حیدری و بلند دم غروب که ما بچا میترسیدیم اوی مردم گوش بدید که سه روز دیگه جوق روبی است و هر رعیتی کو زمین و ملکی و باغی داره واجبه صوح زود اوفتو نزده بیاد سر بند اون جوق ، روز فردای جار زدن در دکون نجاریهای شهرمون جا سوزن انداز نبود شلوغ بود همه اومده بودند رعیتا و باغدارا با بیل و کلنگ تا اونا را آماده کنند برای دو سه روز دیگه که جوق روبی شروع میشه ما بچا هم مجبور بودیم که وسایل بو دادن آجیل را آماده کنیم از اوردن ماسه بادی از لو روخونه گرفته تا چوق و چر و خیزم از تو باغ و درست کردن کلک و آماده کردن تووه برای آجیل اول کار خرید برنج و آماده کردن فندق و بادوم و گردو از تو گونیااز باغ و شکستن اونابود و بعدوش برنج قلوندن و ریختن توی آشپالونا و انداختن گل کول و بردن از نوردون های شکسه با ترس و لرز و اناانزلنا بالا پشت بوم رو به تیغه اوفتو و پن کردن سفره مشما پلاستیکی و تازه کار ما شروع میشد ک ی وقتایی خدای نکرده گوش شیطون کر ی غلاغی ی چوجی ای ی گربه ای یا ی حیوون حشاری یا جک و جونوری از زیمین یا آسمون نیاد این برنجارا بخوره و آجیل کم بیاد که بدبخت میشدیم و باید از نو دنبال ی جا برای بو دادن بودیم ، یک تیکه آینه و چند تا تیکه شکسه شیشه هم دار میکردیم به ی نخ سرگردون خیلی دوس داشتیم با آینه بندازیم تو خونه همکلاسیا و اینجوری سر ب سر هم میزاشتیم بستن نوار پلاستیکی یا نوارای کاست های شکسه هم بود که صدای جالبی مث هواپیما تو باد داشت ناهارمون را هم میووردن روی پشت بوم و اگر کار واجبی بود ی نفر بایس جا ما میومد تا ما بریم پایین ، خلاصه برنجا کو خشک میشدند باز باید یا با طناف یا به کول با اون وضع پله ها بیاریمشون پایین و ببریم تو مدبقای سیاه و تاریک اونوقت آتش روشن میشد و تووه روش اول مغزا را با آب ادووه و کمی نمک شور میکردیم چه حالی داشت اون موقع بادومای شور و داغ را که قایمکی میخوردیم بعد برمیداشتیم و میرختیم تو باربیزای سیمی تا خونوک بشند ، بعدوش نوبت برنجا میشد چند مشت ماسه بادی تمییز را که شسه بود ننه و دایزا خدابیامرز و خشکشون کرده بود میرخت توی تووه و با ی پارچه لوله شده و دستایی کو در آسری بود کو نسوزه برنجا را با ماسا بهم میزد و آتشا را کم و زیاد میکرد که برنجا ور میومدند و صدا میکردند و بوی خوبی مدبقای سیاه پیدا میکردند کو آدم هوس میکرد همون جا همه آجیلا را قبل عید و سفره انداختن بوخوره یادش بخیر اولین جایی که برنج و مغزه بودادن شروع میشد از پا برجا پاقله و خونواده مرحوم مشا نعمت اله کاوه و زن دایی سیف اله بود و بعد ما هم گاهی تو خونه دایزه نازنین و گاهی هم با گرفتن تووه و تنهایی تو خونمون انجام میدادیم خوشا همون روزا فرداش یک پلاستیک پر از برنجای رنگی و مغزه های شورشده میبردم برای خانم معلم مهربونمون خانم کشاورز که از مبارکه با سرویس معلما میومد من اون سال کلاس اول ابتدای تو دبستان بزرگمهر باغوردون بودم یادش بخیر نمیدونم خانم کشاورز الان کجاست اگر این مطلب را خونده به من پیام بده ، خوشا همون روزای قدیما و اون شور و شوقای بچگی و آجیل پزهای قدیمی و با صفا و اقبونایی که الان بیشترشون رفتند اون دنیا خدا بیامرزدشون و روحشونا توی این روزای عیدی ۱۴۰۲ و شوو اول ماه رمضون ۱۴۴۴ ایشالا خدا شاد کنه .

برچسب ها :

عید

،

باغوردون

،

سرچشمه

،

محلی

۱۴۰۱/۱۰/۲۷ ساعت ۷:۳۵ ب.ظ توسط مجیدشمس | 

خوب چشتا واکون حسنی ، باباتا نیگا کون حسنی ، این کا سیاه پیش چشاده ، گونی ذاغال نیس ، باباده ، بس کی هوا بیخ حسنی ، پشم و پیلیش ریخت حسنی ، یه چیکه بیشین و گوش بده ، به حرفوم گوشی هوش بده ، درست کا وقتی سر می ذاره ، گدا وصیت نداره ، بیشین تا دردی دل کونم ، واره زبونما هل کونم ، خوب چشتا واکون حسنی ، گلیا نیگا کن حسنی ، له زیری ساقا و سم نشی ، این جا همه چاردستاپان ، حیوونا داخل آدمان ، باور نکون تو هوش زمون ، جدا بشد میونشون ، خوب چشتا واکون حسنی ، باباتا نیگا کون حسنی ، منم یه وقت آدم بودم ، پشت آدما قایم بودم ، سیفید بودم مشکی شدم ، درخت بابا اشکی شدم ، این شیشه و این پنجرا ، این مفتی مفتی تاجرا ، همه چیا خوردن حسنی ، برکتا بردن حسنی ، پول عین گنجیش پر داره ، زندگی دردی سر داره ، آسه بیا ، آسه برو ، کلوق بیا ، ماسه برو ، چشتا می بات هم بیذاری ، هی از خودت کم بیذاری ، هی کلاتا قاضی کنی ، اینا اونا راضی کنی ، امید یه من گندوم نشین ، پا سفره این مردوم نشین ، کا جیره خور توله نشی ، پیش اینا اون چوله نشی ، رفیق کیس ؟ گولشا نخور ، مثی من تو بامبولشا نخور ، اونا کا طبلا بوق دارن ، فقط تالاق تولوق دارن ، اول برات فدا می شن ، بعد یه رادون یه را می شن ، مرغا را کوت کوت می کنن ، شمعا سحر فوت می کنن ، کشمشا چلغوز کتونس ، تعارفا از آب خزینس ، بونه به کینشون نده ، تکیه به چینشون نده ، ای درشونو سفت بزنن ، تمون گدا را می کونن ، اون دستشون کا پرخورن ، فقط رفیقی آخورن ، از اون کا جون داد نون بخوا ، هرچی می خی از اون بخوا ، نون کا تو سفره کارگرس ، از هر چی نونس بیترس ، اون کا کمربندی طلاس ، بپا که بند تمون کوتاس ، ابری کا بارش نداره ، چزیدن و خواهش نداره ، لقمه گرون جونا نخور ، چارلپی نونا نخور ، این نون خسیست می کونه ، ته کاسه لیست می کونه ، بپا کا لاتا پات نشی ، مفت خور و کل عنات نشی ، ای جایزه س جفتی نخوا ، ای کمبیزه س مفتی نخوا ، مث مرغ به هیش کی پشت نکن ، به هوش کی دلدا خوش نکن ، ناکسا خارت می کنن ، وارونه سووارت می کونن ، یخته می گن این جا بیشین ، یخته می گن اونجا نشین ، رفاقتا توش خالیه س ، مث کشمشا پوست خالیه س ، هندونه صحرا پرزونن ، توزرداشون فراوونن ، تو دهشون وقت کا بی کارن ، صناریا را می شمارن ، فعله و کفلح پیدا کرد ، اون کا براش نیششا وا کرد ، هرکی کا زد در کوچما ، چش خیره می رفت کوچه را ، تو مال این دور و زمونی ، چیز که ندیده ی چومدونی ، از وقتی دیدت ماماچه ، تو اشنو گیر کردی بچه ، اشنو یه راه به باغ دارد ، درختا باغ چراغ دارد ، اشنو زمونه تارکیه ،، این را و اون راش یکیه ، بیتر از این بود پیشترا ، حوصله داشتن کفترا ، باق باقورا رو مستی بود ، گندوما تو پیش دستی بود ، بو علفا کا در می مد ، از خاک صدا عر عر می مد ، کت کهنه بو روفو می داد ، گندوم برشته بو می داد ، کوفته چی داشت کماژدونا ، پوسیده نبود بند تمونا ، از وقت کا وقفه دیده شد ، تخم جنگیوم ورچیده شد ، بعد از قنات آب باریکی ، زندگی شد پلاستیکی ، درگاچیا پیش شد شبا ، خنده قایم شد زیر لبا ، کم کم گواردین گونی شد ، ارزونی رفت ، گرونی شد ، یه سانت زیمین تو رشکنه ، یه شمش طلا شد وای نه نه !؟ وقت کا درشکه گاری شد ، گالسکه هم عماری شد ، مث شرعتی پیره زنا ، سولاخ سولاخ شد پیرنا ، اوی حسنی ! نصف شبا وخ برو در خونه خدا ، اون جا گدا نمچزونن ، شاوا را بالا نمشونن ، اون جا می پرسن دردارا ، پیش نمی کنند زود درگا را ، طلا با خاک مساویس ، گدا آدم حسابیس ، بو می کونن گل زردا را ، خجالت نمدن مردا را ، وی حسنی ، ای حسنی ! ای همچینی بچه منی ، جز بر خدا بالا سری ، تعظیم اگه کردی خری ، ای بازی چاق کردی بابا ، پشت به اجاق کردی بابا ، کمک به حالت نمکنم ، نونما حلالت نمکنم . شعر از پریش شهرضایی که به سبک محلی سراییده شده است . آدرس : http://rangeno.blogfa.com

برچسب ها :

شعر

،

محلی

،

حسن

،

روزگار

مشخصات
Majid shams baghbadorani درود بر شما : به وب سایت مجید شمس باغبادرانی خوش آمدیدمطالب،مقالات،تاریخی،فرهنگی،ادبیات،طنز،شعر،روانشناسی ، مشاوره خانوادگی،شغلی،تحصیلی،کارآفرینی،حل اختلافات ، تبلیغات،گردشگری،اکوتوریسم میباشد،این نوشتارها به هیچ گونه حزب و یا گروه خاصی وابسته نمیباشد و بر اساس ادبیات عامه ، طنز و زبان مردم و تاریخ شفاهی تنظیم شده است ، هر گونه سوء استفاده از مطالب و یا بهره برداری از عنوان ، نام ، شغل ممنوع است و طبق قانون قابل پیگیری است ، به آشنایانتان معرفی فرمایید ، در صورت خواهان ارتباط با اینجانب یا پرسش و مشاوره در زمینه های تحصیلی شغلی سازشی روانی با شماره ی اینحانب میتوانید تماس بگیرید یا در پیام رسان ایتا یا وات ساپ پیام بفرستید . شماره ی همراه :  ۰۹۱۳۷۲۸۵۳۵۷     با سپاس
برچسب ها
ابزار رایگان وبلاگ

آمارگیر وبلاگ

B L O G F A . C O M