هدیه آورند تازیان در النگان بغ آدران این سپاه اهریمن دشمنان پاکی و نور خدا ، شهری که بودش نگین سر سبز افسانه ی شهرها ساخته و پرداخته بودش پور زرتشت پیامبر خدا ، شهری بی مانند آتش خدا بر فراز هر طرف بالا بوده دستانی بسوی خدا ، یادگار گذاشتند دشمنان خدا گوشه گوشه های بغ آذران خیل مردگان گورآبادها یا قبرستانها ، هر طرف نیک گر بنگری راست چپ زیردست یا بالادستها گورها مزارها برپاست گورآباد یک دو سرداب سورآبادیها ، در خبرها بوده و هست مستند مخفی با دو صد راز و پنهانها پنجاه هزار جمعیت شد به یکباره سه هزار مردم بیوه و کهنسالها !؟ یک دهه آواره یک دهه شیون یکه و تنها در کوچ و غربتها ، باغ و کوهها دشت و کشتزارها مجلس ماتم بود گاه گاهی هم گور و فریادها ، ناله و ضجه ماتم و سیاه شیون و فریاد خانواده ها !؟ خودکشی پرتاب از کوه یا به زنده رود از جفای تازی ها !؟ شهر مرده شهر شیون شهر عزا شهر شهادت یا رشادتها ، باغهای سوخته زنده رودی خونین دود یا فریادها !؟ جرم سنگینی بود نگارش زخمها هر سند مطلب بهانه ای بود برای مرگ یا شلاقها !؟ راستی گناه نیاکان و ما چیست به جز آریا !؟ نسلی پاک ز پور زرتشت یا فرخزادیها ...