باز از درب خانه برون رفتم و دیدم انبوه گدایان التماس کنان رفته است سرها در سطل زباله ها ، هر طرف نیک گر بنگری گوشه یا خیابانها افتاده اند بر زمین به حال نزار با دو صد درد و پنهانها ، گلعذران نونهالان مادران ایران چهره ها زرد نالان ز فقر و نداریها ، یک کشاورز دیشب به من گفت با وحشت و آه یک سبد سرنگ جمع کرده ام امروز از باغ و بوستانها !؟ حرث و نسل آتش گرفته اند امروز گوییا نفرین خدايان رسیده است بر ما !؟ جانی نمانده است در کالبد نقش بر فلک میزند چشمان و خواهشها ، آدم و مخلوق در این آب و خاک همه گرسنه اند !؟ دنبال میکنند گامهای مردم منتظر چشمها ، رفتم تفالی بر کتاب زدم فرجام انسانها صاحب جهان گفته بود به رمز و پنهانها پایان رسیده است مهلت و فرجامها روز موعود روز بد ظالمان نزدیک است یقین داشته باشید به این پند و نصیحت ها . انشاءالله
مرگ تدریجی و وعده های مرده شور ، فقر و نکبت دایم و سرهای پر ز شور ، باز گرگها دور گله آمدند ، با هزاران تازیانه در دست و چشمانی پر ز نور ، تا بن دندانزده سوهان و پاها و گردنها سرفراز ، گشنگان گوشت و پوست مردمان هستند ، اینان در هر بزم و سرور ، روبهان احمق ، ته مانده خوران ، التماس ، پشت سر ، صابون زدند ، بر معده های بیقرار ، حالیا باقی نمانده است دانه ای در پس این سفره های رایگان ، در عجب مانده است مرغان هوا و جانشین حق ، در جهان !؟ در عجب مانده است چه گوید از جفای روزگار ، ته کشیده خرمن الفاظ و نقشه های ماندگار ، این جهان پر بود و هست دایم ، ز مکر گرگ و حیله های روبهان ، هست هر روز و شبش یکسان با انبوهی از نیرنگ و نقشه های ماندگار ، ما چه داریم در میان خرمنی از دیو و دد و اهریمنان این جهان ، تشنگان خون ما و کودکان ، میزنند حلقه به هم دایم در هر بزم و سرای کردگار ، خائنین روزگار ، گر خدا قدرت دهد با نور مهر و تابشش جاودان ، جمع آرد لشکر و انبوهی بیکران ، از زمین و آسمان ، میتوان امید داشت به فردای گشایش و نجات ، و دفع بد در روزگار ...
ظهور
،منجی
،موعود
،نثر
چشمها بسته شد و اشارت میرسد از دلها ، می رسد بر گوش ما جمع سواران خدا ، می خورد پاهای سترگ اسبان بیقرار ، بر زمین لرزه پرمزار ، فوج فوج لشکر پاک خدا از عرش پایین آمدند ، باهزاران نیزه و تیغ و تبر سربه سر و پر زخشم کردگار ، صبر ایزد رفته پایان و نور پر فروغ و آتش به راه ، روز جنگ ، روز نبرد ، گاه نبرد در پایان زمان ، وقت آراستن لشکر به سوی جملگی ظالمان ، می رسد بر گوش ما جمع سواران خدا ، گفتنش آسان بود اما وای بر ظالمان ، بی حساب ظلم و ستم ثبت گشته از اعمالشان ، کردند با نام ایزد ستم بر خلق خدا ، از زمین بالا رفته دستها و ناله و زاری جمیع کودکان ، مدعیان دروغین گفتشان پر بود یاوه ، خرافات ، وعده های بی مثال ، آخر آنها تباه کردند و سوزاندند امید آمالمان ، وای بر مردمی که فریادرسش ، الله بود ، دادگاه و حکم و پرونده اش با حق ، این داور بود ، گر نمردیم و به چشم دیدیم ، آن روز رستاخیر آن روز خدا ، روز سوختن و گردن زدن برتبهکاران ، روز پاک شدن این جهان از اهریمنان ، روز شادی و سرور مردمان با صفا ، گاه نفرت و آتش بر ظالمان ، پس بیایید زود توبه کنیم و شاد گردانیم کودکان و مردمان این جهان ، تا به روز کردگار خرم و سرزنده باشیم و ببینیم قدرت این پروردگار ... انشاءالله
درود بر شما : به وب سایت مجید شمس باغبادرانی خوش آمدیدمطالب،مقالات،تاریخی،فرهنگی،ادبیات،طنز،شعر،روانشناسی ، مشاوره خانوادگی،شغلی،تحصیلی،کارآفرینی،حل اختلافات ، تبلیغات،گردشگری،اکوتوریسم میباشد،این نوشتارها به هیچ گونه حزب و یا گروه خاصی وابسته نمیباشد و بر اساس ادبیات عامه ، طنز و زبان مردم و تاریخ شفاهی تنظیم شده است ، هر گونه سوء استفاده از مطالب و یا بهره برداری از عنوان ، نام ، شغل ممنوع است و طبق قانون قابل پیگیری است ، به آشنایانتان معرفی فرمایید ، در صورت خواهان ارتباط با اینجانب یا پرسش و مشاوره در زمینه های تحصیلی شغلی سازشی روانی با شماره ی اینحانب میتوانید تماس بگیرید یا در پیام رسان ایتا یا وات ساپ پیام بفرستید . شماره ی همراه : ۰۹۱۳۷۲۸۵۳۵۷ با سپاس